نوشته شده توسط : Admin

 

 

افزايش اعتماد به نفس، زماني ساده مي‌شود كه از علل ترديد پيدا كردن به خود آگاه شويد. چيست كه به شما احساس نابسندگي، بي‌كفايتي، دوستانه نبودن، بي‌ارزش بودن مي‌دهد؟


تصوير ما از خود، بعد از تولد بسيار شكننده است. تصوير ذهني ما به مراقبت، توجه، به تحسين، تمجيد و تشويق اطرافيان ما احتياج دارد، تا به لحاظ احساسي در شرايط مطلوبي قرار بگيريم. اگر اين را از دوران كودكي خود داشته باشيم، به راحتي به افرادي مطمئن به خود، تبديل مي‌شويم.


برنامه‌ريزي منفي و اگر عمري ما را به حماقت، زشت بودن و بدي متّصف ساخته باشند، احساس ارزشمند بودن را از ما مي‌ربايد و به برداشت ما از خود لطمه مي‌زند. اعتماد به نفس در اثر انتقاد، سرزنش، احساس گناه و تقصير، احساس ناامني و هراس كاهش مي‌يابد، تا احساسي از بي‌ارزش بودن جاي آن را بگيرد.


لازم است كه در برابر آماج حملات منفي كه متوجه ارزش شماست، بايستيد. ممكن است نتوانيد مانع از آن شويد كه ديگران از شما انتقاد نكنند. اما مي‌توانيد نگرش خود را در برابر اين تهاجمات منفي كنترل كنيد.
اعتماد به نفس، كليد موفقيت‌هاي آتي شماست. تا زماني‌كه اعتقاد نداشته باشيد، انساني ارزشمند و شايسته موفقيت، ثروت، سلامتي و شادابي  هستيد، رشد خود را متوقف خواهيد ساخت.


چه بهتر كه براي افزايش اعتماد به نفس خود، به ديگران وابسته نباشيد. اگر به حرف‌ها و انتقادات ديگران بيش از اندازه حساس هستيد بسيار مهم و حياتي است كه قدرت دروني و باورهايتان را متوجه درون خودتان بكنيد.
براي ايجاد اعتماد به نفس بايد با خود مهربان‌تر باشيد. دست از انتقاد از خود بكشيد. خود را بدون قيد و شرط بپذيريد. هر روز بيشتر از روز گذشته، خودتان را دوست بداريد و بدانيد كه شما شايسته و سزاوار تنعم عالم هستي هستيد.
تصديق‌هاي مثبت زير را همه‌روزه تكرار كنيد. در افزايش اعتماد به نفس شما معجزه مي‌كنند، از شما انساني آگاه‌تر مي‌سازند.


همه‌روزه، خود را بيشتر باور مي‌كنم.
من انساني شگفت‌انگيز و منحصر به فرد هستم.
من انساني مطمئن، آرام و شاد هستم.
اعتماد به نفس من همه‌روزه افزايش مي‌يابد.
توانمندي دروني و اعتماد به نفس من، مرا در جهت درست راهنمايي مي‌كند.

 


 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی اعتماد به نفس , ,
:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin

 

 

١ـ امروز احساس تضمين آرامش مي‌كنم

 

 

 


امروز كنار مي‌ايستم و تسليم قدرت برتر خود مي‌شوم. اجازه مي‌دهم قدرت نظم‌دهنده خداوند همه آنچه مرا نگران مي‌سازد، منظم و هماهنگ كند.
عبادت‌ كننده باوقار تقاضا مي‌كند خردي به او بخشيده شود تا بر آنچه تغييرپذير است، آگاهي يابد. امروز اموري را كه در جهت تصميم‌گيري به دست قدرت برتر خود مي‌سپارم، مطرح مي‌كنم. با تمركز بر وقايع يا شرايط خارج از اختيار به كاهش انرژي خود ادامه نمي‌دهم.
امروز به خاستگاه خود رو مي‌كنم و آرامشي را كه در رهايي وجود دارد، حس مي‌كنم.

 

 

 


 

 

 



٢ـ همه احساسات و شور و حال طبيعي خود را مي‌پذيرم!

 

 

 


احساسات بخشي از طبيعت من است. گاهي اوقات فوق‌العاده و بعضي وقت‌ها رنج‌آور است. احساسات من هرچه باشد، همه آنها براي بيان كامل من حياتي و ضروري است. من قاليچه‌اي هنري هستم ـ بيان هنر خداوند. الياف رنگي كه اين اثر ذهني را به‌وجود آوردند، احساسات من هستند. امروز مقابل اين اثر هنري با الياف رنگارنگ و تركيبي‌اش مي‌ايستم؛ به آن مي‌نگرم، كامل و بي‌انتقاد آن را مي‌پذيرم.
امروز از اينكه احساسات به زندگي‌ام رنگ و عمق مي‌بخشند، سپاسگزارم.

 

 

 


٣ـ مي‌توانم بزرگ‌سال اما همچنان سحرآميز باشم!

 

 

 


امروز سه آرزو براي خود مي‌كنم. اين آرزوها به من و نه به هر كس ديگر تعلق خواهند داشت. جرأت خواهيم كرد چيزي را آرزو كنم كه هرگز براي خود امكان‌پذير نمي‌دانستم.
در گذشته مي‌ترسيدم افكاري جادويي داشته باشم. در خانواده مشكل دارم، بسياري اوقات، رؤياهايم تحقق نيافته‌اند. ديگر آرزويي نكردم، دعا كردن را از ياد بردم و تمايلاتم را نابود ساختم.
ديگر از افكار جادويي نمي‌ترسم، چرا كه قدرت آن را دارم تا بسياري از رؤياهايم را تحقق بخشم.
هر روز بيشتر به تفكر درباره تمايلاتم عادت مي‌كنم. به‌عنوان فردي بزرگسال، مي‌توانم درباره آنچه براي خود خواهانم، تصميم بگيرم.

 

 

 



٤ـ امروز در برابر چشمان حضار نامرئي خود، پرده خواهم كشيد!

 

 

 


براي احساس خوشي، خودانگيختگي يا حتي نامعمول بودن، دير نيست. بدين منظور، بايد براي حضار منتقدي كه همه‌جا با خود همراه دارم، چشم‌بند تهيه كنم. حضار، صداهايي از گذشته هستند كه براي آنكه به من بگويند چه زماني خرابكار، مسخره يا نفرت‌انگيز هستم، ترديدي ندارند.
امروز از نمايش بازي كردن چشم مي‌پوشم. ديگر انرژي‌هايم را به آن صورت تلف نخواهم كرد.
امروز مي‌رقصم، مي‌خوانم، مي‌خندم و بازي مي‌كنم ـ مهم نيست صداهاي پدر و مادرم چه مي‌گويند؟ به خود اجازه مي‌دهم پرده را بكشم.

 

 

 



٥ـ براي شناخت نيازهايم مي‌توانم به خودم اعتماد كنم!

 

 

 


به توانايي خود براي تعيين نيازهايم اعتماد كامل دارم. نقش من بيان كامل خود است. امروز از هر موقعيتي استفاده مي‌كنم تا آن‌كس باشم كه هستم. از نيازهاي خود شرمنده نيستم.
من فردي منحصر به فرد و خاص هستم و نيازهايم ضميمه مثبتي از شخصيتم هستند. افرادي هستند كه احساس مي‌كنند صلاح مرا مي‌دانند و نيازهايم را به من مي‌گويند؛ از آنان متشكرم، اما به صداي درون خود گوش مي‌دهم. انتخاب‌ها، نيازها و جهتم را در راه شفا مشخص مي‌كنم.
امروز مايلم براي گوش دادن به نداي درون خود وقت صرف كنم. امروز براي اعتماد به‌صداي درون خود ارضاي نيازهايم، تصميمي آگاهانه مي‌گيرم.

 

 

 


٦ـ امروز مي‌توانم كارهايم را سر فرصت انجام دهم!

 

 

 


امروز در استراحت هستم. عجله‌اي ندارم، قدم‌هاي خودم را برمي‌دارم و در وقت خودم به امور مي‌رسم. مجبور نيستم عجله كنم. مي‌توانم كارهايم را سر فرصت انجام دهم. اغلب در خانواده مشكل دارم، براي ارضاي نيازهاي خود، مجبور بودم شتاب به خرج دهم. براي بزرگ‌شدن عجله داشتم. امروز براي كند رفتن و كشف زمان خود، تصميمي آگاهانه مي‌گيرم.
هر روز به روش خودم، در حال رشد و ترقي هستم. هيچ‌كس نمي‌تواند مرز رشد را برايم مشخص كند.
در اين لحظه، ساعت رشدم كه ترقي مرا بادقتي فوق‌العاده زمان‌بندي مي‌كند، تأييد مي‌كنم. امروز، در كمال آرامش، به ساعت درون خود گوش خواهم داد. براي خود آنقدر احترام قائلم تا حركت خود را كند و به شخصيت خود و دنياي زيبايي كه در آن به سر مي‌برم، توجه كنم.

 

 

 


 

 

 


٧ـ بدون ترس و اضطراب مي‌توانم از اوقات فراغت لذت ببرم!

 

 

 


امروز خود را در حال چريدن در چراگاه زندگي مي‌يابم. درست مانند اسبي كه پيش از چريدن و خوردن نمي‌تواند مقابل دروازه چراگاه بايستد و نقشه بكشد، من نيز، بدون آنكه برنامه‌اي مداوم و عملي براي استراحت داشته باشم، نمي‌توانم از مزاياي زندگي بهره‌مند شوم. مي‌توانم به‌راحتي شاهد رشد علف‌ها باشم.
امروز از اين عقيده كه همه فعاليت‌هايم بايد هدف‌دار باشند، دست برمي‌دارم. لازم نيست بابت استراحت نكردن «مناسب»، از خودم شرمنده باشم.
امروز براي تجربه روش‌هاي مختلف استراحت، به خودم فرصت مي‌دهم. به خود اجازه مي‌دهم در مورد اموري كه علاقه‌مند به انجام دادن آنها هستم، تصميم بگيرم ـ حتي اگر به انجام رساندن آن امور، بي‌معنا به‌نظر مي‌رسند.



٨ـ آنقدر قوي هستم كه براي كمك مورد نيازم درخواست كنم!


براي حل مشكلات خود، مي‌توانم درخواست كمك كنم. برايم مهم است كه درخواست‌ها و احساسات خود را مطرح سازم. واداشتن انسان‌ها به اينكه نيازهاي مرا حدس بزنند، موجب آزارم خواهد شد.
من قادرم خيلي از طرح‌ها را ساماندهي كنم، اما مي‌دانم در صورت نياز، در خواست كمك، اهميتي به‌سزا دارد.
من شخصي نيرومندم. همچنين اعتراف مي‌كنم كه فردي فراتر از افراد بشر نيستم. همچنان كه بالغ مي‌شوم، پيش از آنكه مشكلاتم بسيار بزرگ شوند، براي درخواست كمك احساس قدرت مي‌كنم. مجبور نيستم به تنهايي بر مشكلات غلبه كنم.

 


 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی اعتماد به نفس , ,
:: بازدید از این مطلب : 373
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin

وقتي كه در لحظات حساس و بحراني زبان، بند مي‌آيد؛ بهترين فنون سخنوري قابل استفاده نيستند. همچنين صداهاي خيلي بلند، خشن، جيغ و يا خيلي آرام، آهسته و يكنواخت به گوش شنونده خوشايند نيست. كسي كه مي‌خواهد انرژي شخصي خود را در حد عالي آشكار كند، بايد روي لحن صدايش بيشتر دقت و تمركز كند.


«زماني كه تصميم گرفتيم براي هميشه پيش دوستم به مونيخ بروم، كلي كار روي سرم ريخته بود، بايد كارهاي شخصي‌ام را انجام مي‌دادم و هم وظايف شغلي‌ام را به پايان مي‌رساندم. احساس مي‌كردم كه واقعاً از نفس افتاده‌ام. حتي گاهي در حرف زدن دچار مشكل مي‌شدم و بعضي مواقع به‌كلي صدايم بند مي‌آمد.» اين ماجراي الويرا گونتر، زن ٣٨ ساله است كه به‌عنوان واسطه يك كار خدماتي، مشغول به كار بود و روزانه به خاطر حرفه‌اش بايد با بسياري از افراد گفت‌و‌گو مي‌كرد. وي در ادامه مي‌افزايد: «من اغلب سرما خورده بودم و گاهي شب‌ها صدايم كاملاً كيپ مي‌شد.» از آنجايي كه اين مسئله در او ادامه يافته بود، تصميم گرفت كه به يك متخصص حنجره مراجعه كند، ولي هيچ‌‌گونه علايم آزمايشگاهي در حنجره او مشاهده نشد، او به يك پزشك متخصص در آسيب‌هاي بخش گفتاري مغز (گفتاردرماني) معرفي شد. اوا لوشكي، گفتاردرمان الويرا گونتر به‌سرعت متوجه شد كه او دچار چه مشكلي شده است:


«الويرا، ريتم تنفسي منظم نداشت، عضلات منقبض شده بودند و اين انقباض تا حد زيادي در ناحيه گردن، گسترش يافته بود.


با كمك تمرين‌هاي بدني توانستيم مجراي حلق را باز كنيم تا بدين وسيله پرده‌هاي صوتي بتواند بهتر كار كند
سه مفهوم تن صدا، حالات روحي (روحيه و خلق) و شخص تمامي در ارتباط تنگاتنگي به‌هم تنيده و بافته شده‌اند، زيرا در اولين لحظه بعد از شنيدن «سلام، روز بخير» در يك مكالمه تلفني، ما از طريق موقعيت حاضر و تن صدا و سرعت كلامي گوينده فوراً متوجه مي‌شويم، كه او عصباني است يا نامطمئن و متزلزل است و يا ترس و هراس دارد، يا خوشحال و خرسند است. علاوه بر آن مستقل از تمامي اين سه مورد ما اطلاعاتي نيز از طريق صدا مي‌توانيم در مورد جنسيت، سن و سال، خلق و خوي، موقعيت سلامتي يا بيماري و همچنين سطح اجتماعي و فرهنگي گوينده از طريق صحبت كردنش از پشت گوشي تلفن به دست آوريم.


سقراط در مورد اينكه تن صدا و نوع گويش در يك ارتباط بسيار نزديك با شخص است، و شخصيت گوينده را نشان مي‌دهد، گفته است: «حرف بزن تا بدين وسيله تو را ببينم.» همچنين واژه «شخص» در ارتباط با «منش» و «فرديت» كاملاً به «لحن صدا» و «نوع صحبت كردن» فرد وابسته است.


اشاره به ارتباط تنگاتنگ تن صدا، لحن سخن، حالات روحي و فرديت شخص گوينده در مجموع تعيين‌كننده هويت او و همچنين موقعيت كنوني وي در زمان و مكان حاضر است. براي همين اگر فرد از حالت عادي خارج و در موقعيت بحراني قرار گرفته باشد. صدا و لحن گويش او تغيير مي‌كند، سپس تغيير تن و لحن به‌طور نامنظم به‌ گوش مي‌رسد. اينجاست كه جامعه پزشكي از يك ناهماهنگي و نامنظمي بيمارگونه بحث مي‌كند. اين‌گونه معضلات مي‌توانند هنگامي شدت يابند كه فرد در موقعيت‌هاي بحراني مثل حالت‌هاي ترس، فشار و اندوه گرفتار مي‌شود.
به‌خصوص سندرم و نشانگان آن زماني شديدتر مي‌شوند، كه شخص در تله رويارويي با شخص عامل و يا مكان عامل گرفتار شده باشد، اين مطالب را دكتر كارين جويسن، متخصص گوش و حلق و بيني در مونيخ بيان مي‌كند. وي در ادامه مي‌افزايد:


ـ كسي كه هنگام صحبت، بدون وقفه حرف مي‌زند و هيچ توقف و مكث كوتاهي در كلام خود ندارد به‌طوري كه گاهي از نفس مي‌افتد، مي‌تواند از خود سئوال كند، چطور مي‌توانم در زندگي خصوصي و شغلي‌ام با ايجاد تأمل و وقفه و كمي استراحت خود را ميزان كنم؟
ـ كسي كه به‌طور يكنواخت مدام حرف‌هاي تكراري مي‌زند و كليشه‌اي صحبت مي‌كند، مي‌تواند با كمي تعمق دريابد كه آيا در زندگي هيچ تنوع، شادي و تفريحي‌اي وجود ندارد؟


ـ افرادي كه با لحن تند و بلند صحبت مي‌كنند، مي‌توانند از خود بپرسند آيا بدن‌شان بايد تحت فشار باشد، و چطور مي‌توانند از اين وضعيت رها شوند؟


ـ آيا هميشه خيلي سريع و ناشمرده صحبت مي‌كنيم؟ دليل آن اين است كه صبرمان كم، طاقت انتظار كشيدن را نداريم و تحمل شنيدن صحبت‌هاي شمرده و آرام مخاطب خود را نيز نداريم و بيشتر ترجيح مي‌دهيم كه سريع به اصل مطلب برسيم.


بد نيست بدانيد كه روي هم‌رفته بسيار مهم است كه تن صدا و لحن كلام شما در زمينه شغل و حرفه مطبوع و خوشايند باشد. مطالعات در اين ‌زمينه نشان مي‌دهند، در موقعيت «چهره به چهره» ما از لا‌به‌لاي محتواي كلام گوينده ٤٠ درصد به كيفيت صدا و لحن كلام او توجه مي‌كنيم و نگاهمان همچنين به ريتم تنفسي و حركات لب‌ها حين صحبت‌ كردن، معطوف مي‌شود.


امروزه گفتاردرمانگران، روش‌هاي جديدي را گسترش داده‌اند: آنها تمرين‌هايي را با ريتم صحيح تنفسي، تنظيم تن صدا و لحن گويش و كلامي و همچنين آوازي را ارائه مي‌دهند. همين‌طور تمرين‌هاي جسمي جهت تقويت قفسه سينه و تقويت حلق و عضلات زبان را نيز ارائه مي‌دهند.


بسياري از گفتاردرمانگران توصيه مي‌كنند، براي اينكه همواره لحن گفتاري شما دلنشين و مطبوع باشد، بايد همواره روزي ده دقيقه زير دوش حمام و يا هنگام رانندگي در جاده با صداي بلند آواز بخوانيد، تا بدين وسيله عضلات زبان حلق و حنجره تقويت شوند. يكي از اين تمرين‌ها براي تقويت حنجره چنين است روزانه:


ـ با دهان باز روي صداي «ش» به مدت دو دقيقه تنفس كردن (دم و بازدم)
ـ با دهان باز روي صداي «ف» به مدت دو دقيقه تنفس كردن (دم و بازدم)
ـ با دهان بسته روي صداي «م» به مدت دو دقيقه (دم و بازدم)
اين تمرين‌ها را تا جايي ادامه مي‌دهيم كه كم‌كم با تمرينات زياد بدون اينكه تنفس را در سينه حبس كنيم، همگام با تنفس آرام و شمرده هنگام دم و بازدم صحبت‌هاي خود را شروع، ادامه و خاتمه مي‌دهيم، بدون اينكه تنظيم ريتم تنفسي، تغيير كند.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی ارتباطات , ,
:: بازدید از این مطلب : 384
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin

وضعیت اینگونه می باشد: سکوت، جوابهای سـربـالا، درب قفل شده اتاق خواب، پریشـان خـاطـری، در ایـن شرایط میخواهید موی سر خود را بکنید، رک بگوییـم، دیگر فکری بنظرتان نمیرسد و نمی دانید چه بکنید.

 

عذرخواهی از همسر یا نامـزدتان ممکن است مشکل بنظر برسد بخصوص زمانی که بر سر موضوعی با هم چندین بار مخالفت کرده باشید.

 

ممکن اسـت در خـود توان گفتن "متاسفم" را نبینید و شاید هم هرکاری را که فکر میکردید به او میفهماند از کرده خود پشـیـمـان هستید را انجام داده اید.

در این قسمت چندین روش جهت عذرخواهی مطرح شده است که تـوسـط حـل و فصل نمودن اختلافات و عبرت گرفتن از تجارب به قضیه خاتمه خواهد داد.

 

 

۱) انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید.

گوش دادن به حرفهای همسرتان یک موضوع مهم برای پایان دادن به جر و بحث بشمار میرود. مجادله هایی که هر دوی شما تصور میکنید، حق با شما است و مشکل مربوط به هر جفتتان می باشد. این بـخصوص زمانی صدق می کند که قبلا" نیز مکررا" بر سر موضوع فعلی بحث کرده باشید.

وقتی وی از شما انتقاد میکند، کمربندتان را از رو نبندید. اینطور نشان دهید که حرف او را می فهمید، همانگونه که انتظار دارید هنگامیکه شما صحبت می کنید، او نیز متـوجه منظورتان شود. باز فکر کنید، نظر خودتان را بدهید، ایده او را لحاظ نموده و جلو روید.

۲) آنتراک دهید

در اوج یک مجادله، فشار خونتان بالا میرود، تپش قلبتان بیشتر میشود، و ممکن اسـت چیزهای بگویید که لزوما" از بیان آنها منظوری ندارید. همیشه به "مکانی خـلوت" نـیـاز دارید که در آن از هم جدا شده، آرام گرفته و افکار خود را جمع نمایید. البته هنـگامیـکه خیلی عصبانی هستید، از ماشینتان به عنوان یکی از آن مکان ها استفاده نکنید.

سعی نمایید کمی قدم زده و یا بدوید. یا به آشپزخانه رفته کمی از ظـروف نشـسـته را بشویید. انرژی خود را معطوف فعالیتهای مفیدتر و سودمند تر کنیــد و در عیـن حـال بـه همسر خود مقداری فرصت دهید تا با خودش تنها باشد. برگشتن به بـحـث و مـجـادلـه بعد از یک استراحت کوتاه باعث می شـود در مورد مـوضوع با دیدی باز تر و فکری آزاد تر نگریسته و امیدی بیشتری برای رسیدن به یک نـتـیـجه عـملی و منطقی در شما ایجاد شود.

 

۳) گذشته را یادآوری نکنید

اگر می خواهید به نیتی در آینده دست پیدا کنید، با پیش کشیدن گذشته ها به هیـچ کجـا نخواهید رسید. مهم نیست که او بار آخر فلان چیز را گفته و یا شما چه گفتید. با هم عهد کنید که گذشته ها گذشته.

بچیزی اکنون در حال روی دادن است توجه کنید. آتش آور معرکه شدن راهـی به جـایی نخواهد برد. با فراموش کردن گذشته زود تر به توافق خواهید رسید.

 

۴) دست یازی نمایید

اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث میکنید و همسرتان به یکباره صدایش را بالا برده و از کـوره در رفـت، کـافی است به طرفش رفته و او را نوازش کنید. دست خود را به آرامی در دستان او قرار دهید. بگذارید بفهمد که این فقط یک مجادله بی اهمیت است و شمـا برای شنیدن صحبتهای او در کنارش هستید. بعلاوه نوازش نشان دهنده این اسـت کـه شما به او اهمیت داده و دشمن او نمی باشید.

توجه: او را بگونه ای جنسی نوازش نکنید.

 

۵) جوی رسانا جهت ارتباط ایجاد کنید

در حالیکه او به حالت قهر به اتاق خواب میرود، چند عدد شمع روشن کـرده، یک نوشابه باز نموده، چند بالش روی زمین انداخته و از همسرتان بخواهید برای بحث و گفتگـو نزد شما بیاید. او اتاقی را که با سوسو زدن شعله های لطیف شمع روشـن مـی شـود را محلی مناسب برای تبادل نظر و اندیشه یافته و از حالت تدافعیش کاسته خواهد شد. محیط اطراف تاثیر مستقیمی روی احساسات ما دارد. عصبـانـیـت یـک احـساس خشن است اما با مراقبت همراه با توجه محبت آمیز، همیشه میتوان آرا کنترل نمود.

۶) مشکلترین کلمه را بزبان آورید

یک عذرخواهی واقعی میتواند یکی از دشوارترین پیشنهاداتی باشدکه ما ارائه مـیکنیم. برخلاف تصور عموم، همه افراد قادر به زبان آوردن این کلمه ۶ حرفی بوده و تا بحال هیچ کسی بعد از گفتن آن غش نکرده است. می توانید پیش از اینکه تسلیم شده و بگویید "متـاسـفـم"، به بحث و جدل ادامه دهید اما بهتر است با بیان این کلمه آب را روی آتش ریخته و خیلی سریعتر قائله را ختم دهید.

تقصیر را نباید فقط به گردن آقایان انداخت. گاهی اوقات خانها نیز میـخـواهـند فـقط حرف خودشان را به کرسی بنشانند. اما تا زمانیکه نتوانید کوتاه آمده و عذرخواهـی نمایـیـد، بخصوص هنگامیکه برایتان دشوار است، نمی توان گفت که انسانی اعتذاری میباشید.

 

۷) جمله ای دلپذیر به او بگویید

یک مجادله مـیتـواند بسیار خسته کنده بوده و اثرات احسـاسـی سـوئی را بطور موقتی به همراه داشته باشد. با اینکه باید روشن و صادق بود، گاهی اوقات ابراز حقیقت باعث بروز صدمه میگردد. بعد از مجادله و جر و بحثی طولانی، وقت کوتاهی را اختصاص دهید به اینکه به یکدیگر یادآوری کنید که آن فقط یک اختلاف نظر معمولی بوده و اگر چه ممکن است برخی از عقاید همسرتان باعث اذیت و آزاد شـما شـود، امـا در عـوض بسیاری از محاسـن دیگر وی را مانند خوش مشربی او، عشقش به فرزندانتان یا جدیتش، دوست دارید. در اینصورت همسر شما نیز به احتمال زیاد دست به مقابله بمثل خواهد زد.

گاهی اوقات فراموش کردن حرفهای آزار دهـنده کسی که دوستش دارید مشکل به نـظر میرسد. اما اگر چیزی قابل تعریف را با آن بیامیزید، روبرو شدن با مسئله بسیار آسان تر خواهد شد.

 

۸) بگویید که دوستش دارید

بسیار تاکید می کنیم- همیشه، همیشه، همیشه هنگامی کـه مـی خواهید به حالت آشتی و صلح برگردید به همسرتان بگویـیـد کـه دوسـتـش دارید. اطـمیـنـان دادن ایـنـکـه احساس شما نسبت به همسرتان هیچگاه و تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد، در دست یابی به یک نتیجه صلح آمیز و ماندنی نقش بسیار با اهمیتی خواهد داشت.

 

۹) برای عصر برنامه ریزی کنید

بعد از ایـنـکه در خـانه اوضـاع آرام شـد، برای آزاد شدن فکـرتان از مجادله بـرای انجام یک فعالیت تفریحی آماده شوید. اگـر هـمـسـرتـان قبـلا بـرای رزرو بـلیـط سیـنــما و یا گرفتن تاکسی اقدام می کرد، این بار شما پیـش دستـی نموده و این کارها را انجام دهیـد. او تحث تاثیر این اعمال نو ظهور شما قرار خوهد گرفت و این به شما فرصتی می دهـد تـا بتوانید از این تغییر رفتاری لذت ببرید.

ممکن است زمانی توسط همسرتان "آدمی تنبل و نامرتب" مورد خـطاب قرار گرفـتــه و سریعا" نیز این موضوع را فراموش نموده باشید. اما در مورد زنان وضعیت متفاوت است آنها بسیار سخت می تـوانـنـد سخنی که برایشان گران تمام شده است را از ذهنشان خارج نمایند.

با پیشقدمی در پیشنهاد دادن یک فعالیت تفریحی، بخصوص بـعد از جــر و بحث، نتنها ذهن خود را مشغول موضوعی دیگر میکنید، بلکه به همسرتان میـفـهمانید که هنوز هم دوست دارید وقتتان را با او بگذرانید.

ببخشایید، اما همیشه فراموش نکنید

عذرخواهی تنها به ایـن مـعنا نـیست کـه بـگویید متـاسفید و آن اتفاق را برای همیشـه فراموش کنید. در حقیقت، فراموشی باعث می گـردد کـه مسئـله مـورد نـظـر مسـتـعـد بازگشت و سرایت دوباره به رابطه تان شود. با وقـت گـذاشـتـن بـرای بـحـث و گـفـتـگوی منطقی و آزادانه در مورد مشکلات، در عین حالی که میـدانـید طرف مقابلتان را دوست دارید، خواهید توانست اختلاف نظرها را تـبـدیل به وسـیـله ای بـرای پیـشـرفت و ابـزاری آموزنده گردانید.

بیاد داشته باشید که همسرتان بهترین دوسـت شـما اسـت. از خـود بپـرسید: آیا طـرز رفتار یا صحبت من با یک دوست اینگونه باید باشد؟ آنگاه درآینده به اختلافات بگونـه ای دیگر خواهید نگریست.

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی ارتباطات , ,
:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin

 

 

در این مقاله قصد داریم راه های ارتقاء زبان جسمانی (body language) را به شما آموزش دهیم. ارتقاء زبان جسمانی، تاثیر شگرفی در مهارت های فردی، جذابیت و حال و هوای کلی شما دارد. توصیه خاصی برای نحوه استفاده از زبان جسمانی نیست. از نحوه استفاده شما از زبان جسمانی، به طرق گوناگون برداشت می شود، برحسب محیط و فردی که با او صحبت می کنید. مثلاً وقتی با رئیستان صحبت می کنید، به طور متفاوتی از زبان جسمانی استفاده می کنید، تا زمانیکه با دوستانتان گپ می زنید. در زیر به برداشت های مختلفی که در مورد زبان جسمانی وجود دارد و راه های موثر برای استفاده از آن،اشاره می کنیم. اول اینکه، برای تغییر زبان جسمانیتان باید از زبان جسمانی کنونیتان مطلع باشید. نحوه نشستن، برخاستن، و استفاده از دست ها و پاهایتان را حین صحبت با افراد مختلف بررسی کنید. می توانید جلوی آینه تمرین کنید.

ممکن است به نظرتان احمقانه جلوه کند اما کسی که نگاهتان نمی کند پس اشکالی ندارد.تمرین کردن جلوی آینه باعث می شود خودتان ببینید که در مقابل دیگران چگونه به نظر می رسید و به شما فرصت می دهد که قبل از ظاهر شدن در دنیای واقعی، کمی از قبل تمرین کرده باشید.نکته دیگر این است که چشمانتان را ببندید و تجسم کنید که برای احساس راحتی و اعتماد به نفس، چطور نشست و برخاست می کنید. اول آن را در ذهنتان تجسم کنید و بعد امتحان کنید.همچنین می توانید دوستان، الگوی های مختلف، سوپراستارها یا سایر کسانی که فکر می کنید زبان جسمانی خوبی دارند، را مشاهده کنید. ببینید چه می کنند و چه نمی کنند. تکه هایی از رفتار آنها را که دوست دارید برداشته و از آنها استفاده کنید.

 

 

 


بعضی از این نکته ممکن است اینطور به نظر برسد که از چیزی تقلید می کنید. اما تقلید کردن راه خوبی برای یاد گرفتن یک چیز تازه است. و یادتان باشد، احساسات انسان معکوس کار میکنند. اگر یک مقدار بیشتر لبخند بزنید، بیشتر احساس خوشحالی می کنید. اگر صاف بنشینید، احساس انرژی و کنترل بیشتری پیدا میکنید. اگر حرکاتتان را کندتر کنید، احساس آرامشتان بیشتر خواهد شد. در واقع احساساتتان رفتارهای جدیدتان را تقویت می کند و دیگر احساس غریبی نخواهید کرد. در اول کار ممکن است زبان جسمانیتان کمی اغراق آمیز جلوه کند. موقع نشستن ممکن است باز کردن پاهایتان از هم یا صاف کردن پشتتان کمی مسخره به نظر برسد. اما ایرادی ندارد. مردم آنقدرها هم که شما فکر می کنید، توجه ندارند، آنها نگران مشکلات خودشان هستند. فقط کمی تمرین کنید و رفتارهای خودتان را زیر نظر داشته باشید و کنترل کنید تا به تعادل برسید.

 

 

 


۱) دست ها یا پاهایتان را ضربدری نکنید. احتمالاً شنیده اید که دست به سینه نشتن باعث می شود
دیگران تصور کنند حالت تدافعی به خودتان گرفته اید یا گارد گرفته اید. این مسئله درمورد پاها هم صدق می کند. پس دست ها و پاهایتان را موقع نشستن از هم باز کنید.

 

 

 


۲) ارتباط چشمی برقرار کنید، اما زل نزنید. اگر با افراد مختلفی در حال صحبت هستید، با همه آنها به یک
میزان ارتباط چشمی داشته باشید تا بتوانید ارتباطی بهتر برقرار کرده و آنها را به گوش دادن تشویق کنید. اما ارتباط چشمی زیاد ممکن است باعث آزردگی مردم شود. نگاه نکردن به آنها هم ممکن است حس ناامنی ایجاد کند. اگر موقع صحبت کردن عادت ندارید با شنونده های خود ارتباط چشمی برقرار کنید، ممکن است شروع آن برایتان دشوار و وحشتناک به نظر برسد. اما با تمرین و تلاش به آن عادت خواهید کرد.
۳) از اینکه فضای بیشتری اشغال کنید نترسید. جای بیشتری گرفتن مثلاً اینکه طوری بنشینید و بایستید
که پاهایتان کمی از هم باز باشد، نشاندهنده اعتماد به نفس و راحتی است.

 

 

 


۴) شانه هایتان را شل کنید. وقتی احساس فشار می کنید، این فشار بیش از هر جای دیگر روی شانه
هایتان خالی می شود. در این اوقات شانه هایتان کمی به جلو خم می شوند. سعی کنید در این مواقع با لرزاندن آنها و فشار دادنشان به سمت عقب، آنها را ریلکس کنید.

 

 

 


۵) موقع شنیدن حرف دیگران، سرتان را به نشانه تایید تکان دهید. اینکار باعث می شود طرف مقابلتان
مطمئن شود که به حرفهایش گوش می دهید اما دقت کنید که بیش از اندازه اینکار را تکرار نکنید که شبیه دارکوب شوید!
۶) خم نشوید، صاف بنشینید. صاف اما راحت نه اینکه به خودتان فشار بیاورید.

 

 

 


۷. خم شوید ولی نه خیلی زیاد. اگر می خواهید نشان دهید که به حرفهای طرف مقابلتان علاقه مندید، به سمت او خم شوید. اگر می خواهید نشان دهید که از خود مطمئن هستید، عقب بنشینید و فقط کمی خودتان را به سمت او متمایل کنید. اما دقت کنید که به هیچ وجه زیاد به سمت فرد مقابل خم نشوید چون با اینکار نیازمند و بیچاره به نظر می رسید که محتاج تایید دیگران است. اگر بیش از اندازه هم به سمت عقب تکیه کنید، خودخواه و بی تفاوت به نظر خواهید رسید.

 

 

 


۸) لبخند بزنید و بخندید. خیلی خودتان را جدی نگیرید و شاد باشید. آرام و راحت باشید و وقتی کسی حرف خنده داری می زند، لبخند بزنید یا بخندید. اگر آدم مثبتی باشید، مردم تمایل بیشتری به حرف زدن و ارتباط برقرار کردن با شما خواهند داشت. اما اولین نفری نباشید که به جوک های خودتان می خندد چون باعث می شود عصبی و محتاج جلوه کنید. وقتی به کسی معرفی می شوید، لبخند بزنید اما دقت کنید که خنده تان مصنوعی نباشد چون دو رو به نظر خواهید رسید.

 

 

 


۹) به صورتتان دست نزنید. ممکن است عصبی به نظر برسید و حواس طرف مقابلتان را پرت می کند.
۱۰) سرتان را بالا نگه دارید. چشمتان را به زمین ندوزید چون باعث می شود نامطمئن و کمی گمگشته به
نظر برسید. سرتان را صاف بالا نگه دارید و نگاهتان به سمت افق باشد.
۱۱) کمی رفتارهایتان را کندتر کنید. دلایل زیادی برای این وجود دارد. آرامتر راه رفتن نه تنها شما را آرامتر و
مطمئن تر به نظرمی رساند، باعث می شود استرس کمتری هم داشته باشید. وقتی کسی صدایتان می کند،گردنتان را سریع به آن سمت نچرخانید و کمی آرامتر این کار را انجام دهید.
۱۲) از رفتارهای ناآرام و بی قرار اجتناب کنید. تیک های عصبی مثل تکان دادن پا ضربه زدن با انگشتان روی میز از جمله رفتارهای عصبی به شمار می روند. با این حرکات فردی عصبی به نظر می رسید و وقتی بخواهید با کسی صحبت کنید این رفتار موجب پرت شدن حواس فرد می شود. سعی کنید رفتارهایتان را آرام و ریلکس کنید و روی حرکاتتان تمرکز داشته باشید.
۱۳) از دستانتان با اطمینان و اعتماد بیشتری استفاده کنید. به جای اینکه با دستانتان حرکات و رفتارهای
ناآرام و بی قرار انجام دهید، می توانید از آن در صحبت کردن استفاده کنید. برای توصیف چیزی یا تاکید کردن روی مطلبی که عنوان می کنید، از دستانتان کمک بگیرید.

 

 

 


۱۴) نوشیدنیتان را پایین نگه دارید. آنرا جلوی سینه تان نگه ندارید. در واقع، هیچ چیز را جلو سینه تان نگه
ندارید چون باعث می شود دیگران تصور کنند حالت تدافعی گرفته اید. آنرا پایین ببرید و کنار پایتان نگه دارید.
۱۵) پشتتان را تا انتهای مهره ها صاف نگه دارید. خیلی از افراد با پشتی کاملاً صاف و در حالتی بسیار
خوب می ایستند یا می نشینند. اما اشتباهی که گاهاً خیلی از این افراد مرتکب می شوند این است که فکر میکنند انتهای تیره پشتشان تا ابتدای گردن است به همین خاطر گردنشان را جلو می آورند. باید بدانید که انتهای مهره ها پشت سرتان است، از اینرو سرتان را هم باید کاملاً صاف و در یک ردیف با پشتتان نگه دارید.

 

 

 


۱۶) خیلی نزدیک به طرف مقابلتان نایستید. همه آدم ها اگر موقع حرف زدن خیلی خودتان را به آنها نزدیک
کنید احساس ناراحتی می کنند. اجازه بدهید طرف مقابلتان فضای شخصی خود را داشته باشد و به آن حریم وارد نشوید.
۱۷) آینه. گاهی وقتی با کسی به سر می برید، وقتی هر دوی شما ارتباط خوبی با هم پیدا می کنید، ناخودآگاه شروع به تقلید کردن از رفتارهای هم می کنید. یعنی زبان جسمانی فرد مقابل را تقلید می کنید. این کار ممکن است رابطه تان را بهتر کند. اگر او به جلو خم می شود، شما هم به جلو خم می شوید. اگر دستش را روی پایش میگذارد، شما هم همین کار را تکرار میکنید. اما حواستان باشد که فوراً واکنش ندهید و همه تغییراتی که او در زبان جسمانیش می دهد را تکرار نکنید.

 

 

 


۱۸) رفتار خوبی داشته باشید. آخرین نکته این است که رفتاری مثبت، درعین حال صریح و آرام داشته باشید. احساس شما به فرد مقابل خیلی خوب در رفتار و زبان جسمانیتان جلوه می کند.شما می توانید ربان جسمانیتان را تغییر دهید اما این هم مثل هر تغییر دیگری زمان می برد. به خصوص اگر عادت کرده باشید که یک عمر به زمین خیره شوید، رفتارهایی مثل بالا نگه داشتن سرتان خیلی تلاش می خواهد. و اگر بخواهید همه رفتارهایتان را به طور همزمان اصلاح کنید مطمئن باشید که به هیچ عنوان موفق نمی شوید و گیج می شوید.چند مورد از این رفتارها را در نظر بگیرید و هر روز روی آنها کار کنید. آنقدر تمرین کنید تا این رفتارها برایتان عادت شوند. بعد چند مورد رفتار دیگر را انتخاب کرده و روی آن کار کنید.

 


 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی ارتباطات , ,
:: بازدید از این مطلب : 332
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin

در نخستين مصاحبه ، معمولاً کليه اعضاي خانواده دعوت مي شوند. فرايند اين مصاحبه عبارت است از:

?) مرحله آشنايي؛
?) بيان و بررسي مشکل؛
?) تعامل؛
?) تعيين هدف و ايجاد تغييرات مطلوب؛

? مرحله آشنايي

در مرحله آشنايي مشاور بايد با استفاده از تعارف هاي معمول ، رابطه حسنه برقرار نمايد. ابتدا خود را معرفي کند و اسامي اعضاي خانواده را بپرسد و به هر نحو ممکن جوّ خودماني و دوستانه ايجاد نمايد. ضمناً رعايت نکات زير ضرورت دارد:

 

 


- مشاور بايد تمامي رفتارها و نحوه نشستن و سخنان و عکس العمل هاي افراد گروه را مشاهده نمايد تا بتواند به وضعيت خانواده و ترکيب اعضا پي ببرد.

 

 


- در مرحله آشنايي، چنانچه از طرف يکي از اعضا مشکل مطرح شود، بايد به نحوي که به رابطه حسنه لطمه اي وارد نشود موضوع را متوقف نمايد. مرحله بيان مشکل، بايد پس از مرحله آشنايي و ايجاد رابطه حسنه انجام گيرد.
- در اين مرحله مشاور ضمن مشاهده بايد تشخيص دهد چه اعضايي با اکراه آمده اند؛ چه کساني مصنوعاً خود را خوشحال نشان مي دهند و نحوه رفتار اعضاي گروه به ويژه رفتار با کودکان چگونه است؛ فرهنگ خانواده چه وضعي دارد. اينها مواردي است که در مشاهده بايد مورد توجه قرار گيرد.
- نکته مهم و قابل توجه آن است که مشاور نبايد نتايج مشاهدات خود را با خانواده در ميان بگذارد.


? مرحله بيان و بررسي مشکل


چون کليه اعضاي خانواده دقيقاً علت دعوت را نمي دانند، در اين مرحله مشاور بايد سبب تشکيل جلسه را روشن سازد. او بايد بگويد، من نظر کليه اعضاي حاضر در جلسه را بايد در مورد مشکل مورد نظر بدانم. او مي تواند در اين مورد با طرح يک پرسش از اعضاي گروه بخواهد علت مشکل را بيان کنند، مثلاً بگويد:
ـ مشکل شما چيست؟
ـ از من چه انتظار داريد؟
ـ علت حضور در اين جلسه چيست؟
ـ معمولاً مادر يا پدر خانواده در مقام پاسخ به صحبت مي پردازند؛ در اينجا بحث بر اين است که مشاور خطاب به چه کسي موضوع را مطرح سازد:
خطاب به مادر، پدربزرگ، فرزندان ،...؟
رفتار مشاور بايد با توجه به فرهنگ خانواده و شرايط حاکم بر آن متفاوت باشد؛ ولي طرف خطاب بايد فردي باشد که تمام خانواده او را به بزرگي قبول دارند و قدرت تصميم گيري در دست اوست. در بعضي خانواده ها قدرت دست خانم خانه است، در بعضي خانواده ها پدر ، و در بعضي پدر بزرگ يا مادر بزرگ. آنکه قدرت خانه در دست او است و مي تواند اعضا را در جلسه بعد به مشاوره بکشاند، بايد در مورد بيان مشکل مورد خطاب واقع شود. اگر مشاور نداند و يا نتواند احساس کند که در خانه تصميم گيرنده کيست، مي تواند نگاهش را به طرف سقف يا زمين متوجه سازد و بگويد چه کسي مي تواند مشکل را بيان کند؟ که در اين صورت آن که شروع به صحبت کند، سخنگوي خانواده خواهد بود.

 

 


در مشاوره ي گروهي خانواده، صحبت بايد به نوبت انجام گيرد و اگر کسي بخواهد زياد صحبت کند و به ديگران فرصت ندهد، بايد مشاور به صورتي که طبيعي باشد، با رعايت نوبت، از ديگري درخواست کند که به صحبت بپردازد و اگر يکي صحبت ديگري را قطع کند و به بيان خود ادامه دهد، در نخستين فرصت صحبت را به نفر اول برگرداند. بهتر است صحبت از بزرگ خانواده شروع شود و به فرزند دشوار يا فردي که مشکل منتسب به اوست؛ خاتمه يابد. مشکل ، گاه در ارتباط با يک نفر است ، گاه دو، سه نفر و يا بيشتر. هرچه باشد از کليه اعضاي خانواده براي رفع مشکل بايد استفاده شود و حتي الامکان همه افراد خانواده به اولين جلسه مشاوره ( يا در صورت ضرورت به تمام جلسات ) کشانده شوند.

? تعامل

در فرايند تعامل، مشاور نقش ناظر و رهبر گروه را به عهده دارد و سعي دارد تا اعضاي خانواده را به بحث و گفتگو با يکديگر بکشاند. اين مرحله مهم است که مشاور طوري جلسه را رهبري کند که همه اعضاي خانواده با يکديگر به گفتگو و اظهار نظر بپردازند. چنانچه بحث بين دو نفر به طول انجاميد ، مشاور بايد نفر سومي را داخل روند گفتگو کند، تا جريان گفتگو از سطح دو نفر خارج شود؛ مثلاً با خطاب به نفر سوم بگويد: نظر شما در مورد بحث اين دو نفر چيست؟ بدين طريق مسير بحث را به نفر بعدي تغيير دهد. مشاور بايد ترتيبي دهد که همه اعضا به اظهار نظر بپردازند؛ از جمله به کودکي که احتمالاً مشکل خانواده است، فرصت داده شود تا در مورد مشکل خود و رفع آن اظهار نظر کند.
مشاور خوب آن است که جلسه را طوري رهبري کند که در پايان جلسه در مورد انتظارات اعضاي خانواده وحدت نظر به وجود آيد، تا درمان به خوبي انجام گيرد.
در بحث اعضاي خانواده بايد از به کار بردن اصطلاحاتي نظير « اسکيزوفرني » ، « اختلال هويت » و « ضعف نفس » خودداري شود. آنچه مورد بحث قرار مي گيرد، رفتارها و ظواهري است که علايم مشکل هستند. به طور کلي مي توان گفت مرحله « تعامل» فرصت دادن به اعضاي گروه است به منظور بحث با يکديگر در مورد مشکل و انتظارات آنان؛ و نقش مشاور رهبري بحث است تا جايي که در نظرات، وحدت به وجود آورد و در نتيجه کار درمان تسهيل گردد.
? تعيين هدف و ايجاد تغييرات مطلوب
در اين مرحله، هدف ادامه مصاحبه در جلسات بعد مشخص مي شود. منظور از ايجاد هدف، ايجاد تغييرات مورد انتظاري است که با حصول آنها، مشکل رفع مي گردد. اگر مرحله تعامل خوب اداره شده و بين انتظارات خانواده هماهنگي به عمل آمده باشد، تغييرات مورد نظر مشخص مي گردد؛ در غير اين صورت به علت عدم همکاري کامل خانواده، شانس موفقيت کمتر خواهد بود. به عنوان مثال اگر تمام اعضاي خانواده روي مشکل " دزدي يکي از بچه ها " هماهنگي داشته باشند در اين صورت چنانچه تکليفي از طرف مشاور به آنان داده شود همکاري خواهند کرد و موفقيت درمان بيشتر خواهد بود. نکته ديگر اين که بايد بين اعضاي خانواده و مشاور نيز در مورد مشکل هماهنگي باشد و اعضاي خانواده اطلاعات لازم را در اختيار مشاور قرار دهند. پس از تعيين هدف و انتظارات مورد نظر، جلسه مصاحبه با قرار جلسه بعد خاتمه مي يابد. مشاور در فاصله دو مصاحبه ، تکليف اعضاي خانواده را مشخص مي کند و در مورد غايبان جلسه که وجود آنها در جلسه بعد ضرورت دارد، از حاضران درخواست مي کند تا آنان را براي حضور در جلسه بعد دعوت نمايند.

 

 



? روان درماني خانواده

پس از اجراي نخستين مصاحبه و طي مراحل چهارگانه آن يعني انجام آشنايي، بررسي مشکل، تعامل و تعيين هدف و تغييرات مورد نظر در مصاحبه هاي بعدي، مسئله درمان مطرح مي گردد. هدف درمان خانواده فقط ايجاد تغيير در يک عضو خانواده نيست، بلکه ايجاد تغيير در ساختار خانواده و تسلسل رفتار در بين اعضاي آن است. چون درمان در مورد فرد و خانواده نسبت به فرد يا خانواده ديگر متفاوت است؛ و اين خود نياز به بحث مفصل دارد، لذا در اين مجمل به ذکر مواردي که پرهيز از آنها ضرورت دارد بسنده مي شود:
- مشاور بايد از حمايت هاي مداوم دست بردارد. منظور اين است که نبايد مشاور در مقابل مرد از زن ، و يا از زن در مقابل مرد ، و از کودک در مقابل پدر و مادر حمايت کند. حمايت موارد خاصي دارد که آن هم به ضرورت و به ندرت انجام مي گيرد.

 

 


- مشاور بايد از بحث هاي فلسفي و کلي با مُراجع احتراز کند. چنانچه مرد يا زني ، مشاور را به بحث در مورد فلسفه زندگي کشيده اند، بايد از آنان بخواهد که در مورد رفتارهاي ملموس و مسائل زندگي خود بحث کنند تا بتواند آنان را به طرف سازگاري بيشتر سوق دهد.

 

 


- مشاور بايد از کوچک و بزرگ کردن مشکلات پرهيز کند. اگر براي تخفيف ناراحتي مُراجع مشکل را کوچک کند، مُراجع در مي بايد که او موضوع را درک نکرده ؛ و چنانچه مشکل را دشوارتر مطرح کند تا اضطراب و ناراحتي مُراجع را افزايش خواهد داد. هنر مشاور آن است که موضوع را آن طور که هست دريابد و براي درمان براساس واقعيت اقدام نمايد.
- زماني که زن و شوهر روي مسائل گسترده و موضوع هاي کلي بحث مي کنند. مشاور بايد آنان را از کلي گويي و طرح مسائل غير ملموس ، به طرح رفتارهاي مشخص و ملموس سوق دهد، تا بتواند طرح درماني و دستورالعمل اصلاحي ارائه و نسبت به رفع مشکلات آنان اقدام کند.
- مشاور بايد از درمان مشابه در مقابل مشکلات مشابه پرهيز کند. گاهي مشکلات يکسان، ولي علل وجودي آنها متفاوت است. دو کودک که دزدي مي کنند، ممکن است علت دزدي يکي، کمبود محبت و علت دزدي ديگري مشکلات مالي باشد؛ که درمان دو مورد متفاوت است. بنابراين چون "معلول مشابه" داراي "علل متفاوت" است؛ طرح هاي درماني آنها نيز متفاوت خواهد بود.

 


- مشاور بايد در روان درماني خانواده، هدف ها را مشخص سازد. نامشخص ماندن آنها، راه رسيدن به مقصود را طولاني و گاه دشوار مي سازد. بنابراين مشاور بايد از ابهام و نامشخص ماندن هدف هاي درماني پرهيز کند.
ـ مشاور جواني که خود ازدواج نکرده ، نبايد در مقابل زن و شوهري که مدت ها با هم زندگي کرده اند و در زناشويي تجربه هاي زيادي دارند با تکيه بر تخصص خود اظهارات خردمندانه غير واقعي کند. او بايد خود را در مقابل آنان "فردي که اطلاعات تخصصي دارد"، معرفي کند و اظهار دارد که به عنوان يک مشاور در حد امکان به آنان کمک خواهد نمود.




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی ازدواج , ,
:: بازدید از این مطلب : 435
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin

در جوامع امروزي برخي از زنان مايل‌اند با مردان جوان‌تر از خود ارتباط برقرار كنند. اين امر به‌ويژه بيشتر در ميان زوج‌هاي مشهور ديده مي‌شود. به‌عنوان مثال دمي مور و استن كاچر، هالي‌ بري و گابريل آبري و ارتباطي كه به‌تازگي بين ليندا هوگان 48 ساله و چارلي هيل 19 ساله به وجود آمده، همگي نمونه‌هايي از اين قبيل ارتباطات هستند.


طبق تحقيقاتي كه توسط سايت آنلاين دوست‌يابي در سال 2007 انجام گرفت، نشان داده شد از ميان 000/50 زن بالاي 30 سال بيشتر از يك‌‌سوم آنان به مردان حداقل 5 سال كوچك‌تر از خود، علاقه نشان داده بودند.


همچنين در سال 2003 تحقيق AARP نشان داد كه 34 درصد از 3500 زناني كه سن‌شان بين 40 تا 69 سال بود، با مردان 10 سال كوچك‌تر از خود، ارتباط برقرار كردند.

اين روند از نظر بعضي‌ها عجيب به نظر مي‌رسد، اما اين‌طور فكر نمي‌كنم. از لحاظ اجتماعي، نوعي دگرگوني نقش‌ها در حال رخ دادن است. امروزه زن‌ها از هر زمان ديگري مقتدر‌تر هستند و ممكن است بخواهند با مرداني باشند كه از خودشان جوان‌تر و شايد انعطاف‌پذيرترند، مرداني كه بتوانند با موقعيت شغلي بالاتر و نوع زندگي بهتر همسران‌شان كنار بيايند.


رسانه‌ها نيز نقش مؤثري در نشان دادن اين روند داشته‌اند. در مجموعه تلويزيوني Sex and the City (شخصيت اسميت جرلد و سامانتا جونز) و در مجموعه Desperate Housewives اين امر به‌خوبي نشان داده شده است كه زنان لزوماً خواستار ارتباط برقرار كردن با مردان بزرگ‌تر از خود نيستند. زناني كه اعتماد به نفس بالا و موقعيت شغلي خوبي دارند، به همان نسبت حق انتخاب بيشتري نيز دارند. همچنين زناني كه از همسرشان جدا شده‌اند و خود به تنهايي زندگي‌شان را اداره مي‌كنند، تمايل دارند با مرداني ارتباط برقرار كنند كه از بودن در كنار آنها لذت ببرند و در عين حال، به استقلال‌شان خدشه‌اي وارد نشود.


آيا روابط زنان با مردان جوان‌تر از خود دوام پيدا مي‌كند؟
در مراكز مشاوره ديده شده است كه اين نوع روابط، پايدار مانده، و موفقيت‌آميز ارزيابي شده‌ است. رسانه‌ها بيشتر توجه خود را روي مسئله اختلاف سن معطوف مي‌كنند، در حالي‌كه عامل موفقيت يا شكست يك رابطه، به ميزان ارتباط خوب و مؤثر زوج‌ها بستگي دارد.


در بحبوحه نوجواني مسئله تفاوت سن اهميت بالايي دارد، زيرا در سنين حساس نوجواني، هنوز نگرش افراد به زندگي شكل نگرفته است و تفاوت‌هاي عمده‌اي در تجربيات و نگرش آنها به زندگي وجود دارد. در اين دوره سني، افراد با اختلاف سني كم نيز با هم تفاوت‌هاي بسياري دارند و اين تفاوت‌ها خود مانعي بر سر راه ارتباطات طرفين است. اما هنگامي كه افراد بالغ‌تر مي‌شوند، رشد عاطفي پيدا مي‌كنند كه اين خود باعث پيشرفت مهارت‌هاي ارتباطي آنان مي‌شود و ديگر تفاوت سني 10 سال يا حتي بيشتر باعث به وجود آمدن مشكلات ارتباطي بين دو طرف نخواهد شد.
بهتر است توجه خود را منحصراً معطوف به تفاوت سني‌تان نكنيد. با‌ارزش‌ترين مسئله در برقراري يك ارتباط خوب اين است كه دو نفر تا چه حد با يكديگر سازگاري دارند و مهم‌تر از همه اينكه چقدر يكديگر را دوست دارند.


ارزش داشتن يك ارتباط خوب، بسيار مهم‌تر از مسئله سن است و اگر تفاوت سني شما براي ديگران عجيب به نظر مي‌رسد اين مشكل آنهاست، نه شما.
ارتباط دو نفر با تفاوت سني 10 سال چندان مشكل به نظر نمي‌رسد، اما 20 سال تفاوت سني يا بيشتر از آن، ممكن است موجب به وجود آمدن مشكلاتي شود. براي مثال زوج جوان‌تر همچنان كه بالغ‌تر مي‌شود، ممكن است در انتخاب خود بازنگري كند و يا اينكه زوج بزرگ‌تر زودتر با مسائل مربوط به سال‌خوردگي مواجه شود. اما اگر هر دوي آنها افراد بالغي باشند و راجع به اختلاف سن‌شان و مسائلي كه ممكن است در آينده براي‌شان پيش آيد. صحبت كرده، به توافق رسيده باشند، ديگر جايي براي قضاوت باقي نمي‌ماند.



تفاوت نسل‌ها


در مورد ارتباط برقرار كردن با فردي از نسلي ديگر، دلايل درست و نادرست زيادي وجود دارد. يكي از انگيزه‌هاي بي‌اساس و نادرست براي ارتباط برقرار كردن با شريك جوان‌تر، ترس از سال‌خوردگي است. شريك جوان‌تر قادر به معكوس كردن روند سال‌خوردگي نيست و نمي‌تواند شما را از روبه‌رو شدن با اين، روند مصون نگه دارد. كساني كه با فردي هم‌سن فرزندشان ارتباط برقرار مي‌كنند با مخالفت جمعي نيز روبه‌رو مي‌شوند، اما مسئله‌اي كه از همه مهم‌تر است و مي‌تواند مشكل‌سازتر باشد، تفاوت در سطح بلوغ آن دو نفر است.


با توجه به اينكه روز به روز زنان بيشتري مايل‌اند با مردان جوان‌تر از خود ارتباط برقرار كنند اين سؤال مطرح مي‌شود كه آيا زنان در سنين 30 يا 40 سالگي مي‌توانند با مردان 10 تا 15 سال كوچك‌تر از خود روابط موفقيت‌آميزي داشته باشند؟ موفقيت در اين نوع روابط به انگيزه‌هاي طرفين بستگي دارد. بعضي از افراد نسبت به هم‌سالان خود جوان‌تر به نظر مي‌رسند و احساس جواني مي‌كنند، در نتيجه تمايل دارند شريكي جوان‌تر از خود داشته باشند كه به اندازه آنها فعال هستند.


سن شناسنامه‌اي هميشه بيانگر توانايي جسماني و بلوغ عاطفي افراد نيست.
گاهي تفاوت سني، باعث به وجود آوردن ارتباطي مي‌شود كه در آن فرد بزرگ‌تر مي‌تواند مشاور خوبي براي فرد كوچك‌تر باشد. در مواقعي نيز چنين چيزي نتيجه معكوس مي‌دهد، زيرا فرد جوان‌تر احساس مي‌كند به اندازه كافي تجربه كسب كرده است تا بتواند خود به‌طور مستقل عمل كند.
اگر شما بپرسيد كه آيا من مي‌توانم شريكي را انتخاب كنم كه از من بسيار كوچك‌تر يا بسيار بزرگ‌تر باشد، پاسخ من اين است كه بهتر است مسئله اختلاف سن را فراموش كنيد و به اين مسئله توجه داشته باشيد كه آيا اين ارتباط براي هر دوي شما مؤثر و موفقيت‌آميز است؟ حقيقتاً چيزي كه باعث موفقيت يك رابطه رمانتيك مي‌شود، وابستگي عاطفي افراد به همديگر است.




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی ازدواج , ,
:: بازدید از این مطلب : 486
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin


 

 

هر انساني که ازدواج موفقي دارد؛ سرزنده‌تر و زندگي پايداري نسبت به ديگران دارد. اما، چگونه شريک زندگي آينده و همسر خود را انتخاب مي‌کنيم؟ چه ويژگي‌ها و خصوصياتي را در او جست‌وجو مي‌کنيم؟ و چرا؟
دانشمندان روان‌شناس اجتماعي، ديرزماني است معتقدند که رجحان‌ها و اولويت‌‌هاي انتخاب همسر،  به وسيله فرهنگ محدود شده، به آن وابسته است.

 

 


مثلاً، مردم آمريکاي شمالي نسبت به مردم آسيا يا آفريقا ويژگي‌ها و عامل‌هاي متفاوتي را در نظر مي‌گيرند و به آنها گرايش دارند. حتي چارلز داروين يکي از دانشمندان پيشگام در اين موضوع «اولويت‌هاي انتخاب همسر بر اساس فرهنگ»، معقتد است که رجحان‌هاي انتخاب همسر و ويژگي‌هاي مربوط به آن، کاملاً اختياري و دلخواه خود فرد است. ولي تاکنون اطلاعات علمي اندکي درباره آنچه ما از شريک زندگي خود مي‌خواهيم، جمع‌آوري شده است.

 
مطالعه درخور توجه، تازه و شگفت‌انگيزي نشان مي‌دهد: که فرضيه‌هاي علمي و سنتي گذشته کاملاً اشتباه هستند.
اطلاعات علمي جمع‌آوري شده پنجاه دانشمند در سي¬‌وهفت فرهنگ متفاوت در نقاط متفاوت دنيا، ما را به اين نتيجه مي‌رساند؛ تا براي آگاهي از اينکه مردم از همسر آينده خود چه خصوصياتي را انتظار دارند، دست به کار شويم. اين يافته‌ها شامل بيش از ده‌هزار نفر در سي‌وهفت فرهنگ، در شش قاره و پنج جزيره است که به دست آوردن آنها بسيار سخت و دشوار بود.
بر طبق اين تحقيق، از فرهنگ‌ها تفاوت‌هاي جالب و درخور ملاحظه‌اي به دست آورديم؛ که دانشمندان مدت زماني درباره آنها ترديد داشتند. اما از قرار معلوم، اولويت‌ها و رجحان‌هاي جهاني را  که همه مردم دنيا به آنها تمايل و علاقه نشان مي‌دهند، يافته‌ايم. همچنين در اين تحقيق به تفاوت‌هاي اساسي و بنيادي بسياري دست يافته‌ايم؛ که بين زنان و مردان به مثابه تفاوت‌هايي که در همه فرهنگ‌هاي دنيا، به‌گونه‌اي عميق در تاريخ تحول و تکامل انسان‌ها ريشه داشته‌اند.

 

 



رجحان‌هاي مشترک انتخاب همسر در ميان مردان و زنان
در اين نظرسنجي از مردم خواستيم تا سي‌ودو ويژگي و خصوصيت مطلوب را که در پيدا کردن شريک زندگي خود جست‌وجو مي‌کنند و به آنها توجه دارند، براي ما بگويند.
هنگامي که ما، داده‌هاي حاصل از سي‌وهفت فرهنگ را تجزيه و تحليل کرديم، به اين نتيجه رسيديم، که مردم تقريباً در هر فرهنگي درباره اينکه کدام ويژگي، مطلوب‌ترين خصوصيت است، اتفاق‌نظر دارند. در همه جا، مردان و زنان خواهان همسري بودند؛ که تمام يا حداکثر ويژگي‌هاي زير را دارا باشند:
1.    مهربان و فهميده؛ 2. باهوش، حساس و نکته‌بين؛ 3. داراي احساساتي پايدار؛ 4. فردي که به پختگي و جاافتادگي کامل رسيده باشد؛ 5. مورد اعتماد و اطمينان؛ 6. داراي طبيعت و خصلتي خوشايند و مطبوع؛ 7. و همچنين از نظر فيزيولوژيکي و رواني در سلامت کامل باشد.

اما درباره عشق چطور؟
خيلي از دانشمندان معتقدند که عشق، تنها مفهوم و تصوري غربي است، که در صد سال گذشته به¬وجود آمده است؛ اما يافته‌هاي ما نشان مي‌دهد که اين دانشمندان، در اشتباه‌اند. مردم همه جاي دنيا براي عشق و جذابيت متقابل، ارزش و احترام خاصي قائل‌اند.
عشق، نه‌تنها مفهومي است که در اروپاي غربي و يا حتي در غرب دنيا وجود دارد، بلکه به مثابه آرماني والا و ارزشمند در ميان مردمان کشورهاي ديگر از جمله: هند، چين، ايران، فلسطين و...، شناخته شده، مورد احترام است.
درنهايت با توجه به تمامي اين خصوصيات و ويژگي‌هاي مطرح شده، تقريبا تمام مردم دنيا در اين باره، اميال و گرايش‌هاي يکساني دارند.

زنان از شريک زندگي خود چه مي‌خواهند؟
از زمان فرويد تا همين امروز، دانشمندان در اين سؤال سرگردان بوده‌اند: زنان چه مي‌خواهند؟
نظريه تاثيرگذار ترايور در سال‌هاي 1972 و 1985 م، درباره سرمايه‌گذاري والدين و انتخاب جنسي، پايه و بنياد نيرومندي براي پيش‌بيني بعضي اولويت‌ها و رحجان‌هاي زنانه فراهم کرد. واضح است که متوسط سرمايه‌گذاري لازم براي تولد يک بچه، در زنان بيشتر است و به‌طور کلي آنها اهميت بيشتري به فرزندان مي‌دهند.
در تأييد درخور توجه نظريه ترايور که از سوي افراد جامعه آماري (37 فرهنگ) صورت گرفت؛ زنان به نامزدهاي انتخابي با وضعيت و موقعيت‌هاي درآمدي خوب، داراي ويژگي‌هاي جاه‌طلبي و بلندپروازي، سخت‌کوشي و جديت و همچنين داراي مقام و منزلت اجتماعي، بيشتر اهميت مي‌دهند. اين نتايج حتي در کشورهاي سوسياليستي و کمونيستي که نابرابري درآمد در آنها، کمتر وجود دارد، براي صاحب‌نظران، بسيار جالب و هيجان‌انگيز بود. به نظر مي‌رسد زنان در انتخاب همسر به امکانات، توانايي‌هاي مالي و ثروت فرد، اهميت بيشتري مي‌دهند. با توجه به مطالعات در دوران گذشته، آنها به اين امکانات و توانايي‌هاي مالي، نياز داشته‌اند تا بتوانند با آن امکانات فرزندان‌شان را رشد و تعالي دهند.

آيا زنان نسبت به مردان در انتخاب همسر سخت‌گيرتر و مشکل‌پسندترند؟
تقريباً با مطالعه تمام فرهنگ‌ها، زنان حساس‌ترند؛ قوه تميز و تشخيص بهتري نسبت به مردان دارند. در مجموعه ويژگي و خصوصيت، استانداردهاي باثبات‌تري بيان مي‌کنند.

مردان از همسر خود چه مي‌خواهند؟
ومردان در بيان و اظهار ويژگي‌هاي مورد نظر خود براي گزينش و انتخاب همسر، تنها دو ويژگي را مهم‌ترين خصوصيات، بيان کرده‌اند. 1. جواني و 2. زيبايي.
مردان در تمامي دنيا، همسراني را ترجيح مي‌دهند که از خودشان جوان‌تر و يا به عبارتي ديگر از نظر سني کوچک‌تر باشند. اما به چه ميزان جوان‌تر؟ پاسخ به اين سؤال، به سيستم فطرت انتخاب همسر در فرهنگ آنها، بستگي دارد. در فرهنگ‌هايي که به آنها اجازه داده مي‌شود تا چندين همسر داشته باشند؛ مردان، زناني را ترجيح مي‌دهند، که در حدود هفت تا هشت سال از آنها جوان‌تر باشند. در فرهنگ‌هاي ديگري که مردان را تنها به برگزيدن يک همسر محدود مي‌کند؛ آنها همسراني برمي‌گزينند که فقط چند سال از آنها جوان‌تر باشند. اما نکته مهم و جالب آن است، که زنان در تمامي فرهنگ‌ها، شوهراني را ترجيح مي‌دهند که از آنها بزرگ‌تر باشند، به اين سبب که مردان تا حدودي ديرتر از زنان جاافتاده مي‌شوند و به پختگي کامل مي‌رسند و دليل ديگر آنکه مرداني با سن بيشتر، به امکانات و توانايي‌هاي اقتصادي و اجتماعي نسبتا بهتر و بيشتري دسترسي پيدا کرده‌اند.
ولي جواني و کم‌سني، تنها چيزي نيست که مردان مي‌خواهند. آنها در سراسر دنيا در انتخاب همسر به جذابيت‌هاي فيزيکي بسيار اهميت مي‌دهند، بسيار بيشتر از زنان!
نظريه‌هاي علوم اجتماعي سنتي بر اين فرض بوده‌اند؛ که آنچه مردم به‌عنوان زيبايي استنباط مي‌کنند، به فرهنگ آنها بستگي دارد و به آن وابسته است، زيرا به گفته آنها، زيبايي و جذابيت فقط در چشمان فرد نظاره‌‌گر است. اين نظريه‌ها تا حدودي، ولي نه کاملاً، اشتباه و نادرست است. مدارک و شواهد موجود نشان مي‌دهد، مردم در تمامي فرهنگ‌ها، خصوصيات تقريباً ثابت و معيني را به مثابه زيبايي و جذابيت از طرف مقابل، برداشت مي‌کنند.
ويژگي‌هايي مانند:

 

 


پوستي شفاف، ملايم و لطيف، بدون چين و چروک، موهايي درخشان، گونه‌هايي پر، چشماني براق، چهره‌اي دوست‌داشتني و شاداب.


با وجود اينکه براي زيبايي، نشانه‌هاي سلامتي و جذابيت رجحان‌هاي فرهنگي و اجتماعي وجود دارد، اما مردان در سراسر دنيا به زناني جذاب و زيبا توجه دارند. مقصود آن است که امروزه برخلاف گذشته، عامل‌هاي جذابيت و زيبايي، آشکار و شناخته شده‌اند.




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی ازدواج , ,
:: بازدید از این مطلب : 475
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin

سبك‌هاي زندگي، تعهد و ازدواج: آيا من بايد ازدواج كنم؟ اگر بيش از اين صبر كنم، خيلي دير نخواهد شد؟ آيا بايد مجرد بمانم؟ اگر مجرد بمانم خيلي تنها نخواهم شد؟ اگر ازدواج كنم بايد بچه‌دار بشوم؟ بچه‌ها چه تأثيري بر زندگي مشتركم مي‌گذارند؟ اين‌ها برخي از سؤالاتي هستند كه جوانان هنگام فكر كردن به نوع زندگي آينده‌شان از خود مي‌پرسند.

 

ما در وبلاگ خود این را به شما می آموزیم

حدوداً تا سال 1930،‌داشتن زندگي مشترك با ثبات يكي از معيارهاي موجه رشد در دوران بزرگسالي بود، اما در هفتاد سال گذشته، تمايل آدم‌ها به داشتن رضايت شخصي در زندگي مشترك و بيرون از آن به عنوان يك هدف موجه ديگر، شدت يافته است. اما اين رضايت شخصي متأسفانه گاهي موجب بي‌ثباتي زندگي مشترك مي‌شود.

 

به دنبال همين روند در دهه 1990، بزرگسالان بيش از دهه‌هاي قبل از آن مجرد مي‌ماندند. هر چند ميزان طلاق در سال‌هاي اخير سير نزولي داشته ولي در دهه 1970 به شكل نجومي افزايش يافت و هنوز هم در حد خطرناكي بالا است. هم‌اكنون متوسط عمر زندگي مشترك در ايالات متحده آمريكا بالاي 9 سال است كه نشان مي‌دهد آمريكايي‌ها هنوز گرايش زيادي به زندگي مشترك دارند. براي مثال، تعداد زناني كه هرگز ازدواج نكرده بودند در سراسر قرن بيستم در حدود 7 درصد باقي ماند.


يكي از دلايل بالا بودن ميزان طلاق در آمريكا، انتظارات آرمان‌گرايانه مردم از زندگي مشترك است. ما از همسرمان انتظار داريم همزمان عاشق، دوست، امين، مشاور، نان‌آور و پدر يا مادر بچه‌ها باشد. افسانه‌هاي رايج در مورد ازدواج هم به اين انتظارات غير واقع‌بينانه دامن مي‌زنند.

 

افسانه‌اي كه جا دارد به آن اشاره كنم اين است كه «مردها و زن‌ها از دو سياره متفاوت آمده‌اند.» بر اساس كتاب بسيار معروف جان گري (1992) دليل مشكلات رابطه‌اي شديد مردان و زنان اين است كه مردها «مريخي» هستند و زن‌ها «ونوسي». بله تفاوت جنسيتي هم در بروز مشكلات زناشويي سهيم‌اند ولي معمولاً علت اين مشكلات نيستند. تحقيقات نشان مي‌دهند رضايت زن و شوهرها از رابطه جنسي عشق و شور زندگي مشترك‌شان به اين بستگي دارد كه براي هم چقدر دوستان خوبي باشند.

 

اما چه عواملي يك زندگي مشترك مؤثر را رقم مي‌زنند؟ جان گاتمن از آغاز دهه 1970 به اين طرف، در حال بررسي زندگي زن و شوهرها است. او با زن و شوهرها در مورد پيشينه زندگي مشترك‌شان، فلسفه‌شان در باب ازدواج و نظرشان در مورد زندگي مشترك پدر و مادرهاي‌شان صحبت مي‌كند. او وقتي در مورد اتفاقات روزمره با يكديگر صحبت مي‌كنند از آن‌ها فيلمبرداري مي‌كند و صحبت‌هايشان را درباره وقايع خوب و بد زندگي مشترك‌شان ارزيابي مي‌كند. گاتمن براي سنجش ضربان قلب، جريان خون، فشار خون و كار دستگاه ايمني بدن زن و شوهرها به صورت لحظه به لحظه و در جريان بحث و گفتگوي آنان در مورد اين موضوعات از ابزارهاي اندازه‌گيري فيزيولوژيك استفاده مي‌كند. همچنين وضعيت زندگي مشترك آنان را هر سال وارسي مي‌كند. او و همكارانش هم‌اكنون در هفت مطالعه متفاوت، 700 زن و شوهر را زير نظر دارند.

 

 

گاتمن از تحقيقات بسيار دقيقش، چهار اصل زير را بر ازدواج‌هاي موفق حاكم مي‌داند:
•    شيفتگي و تحسين دلسوزانه: زن و شوهر در ازدواج‌هاي موفق، پيوسته همديگر را تمجيد مي‌كنند. لحن مثبت آن‌ها در صحبت‌هايشان با يكديگر و در مورد يكديگر، زندگي مشترك‌شان را پيش مي‌برد.


•    دوست داشتن يكديگر: در ازدواج‌هاي خوب، طرفين يكديگر را دوست خود مي‌دانند و در هنگام استرس و بروز مشكلات از يكديگر حمايت مي‌كنند.
•    چشم‌پوشي از بخشي از قدرت: در ازدواج‌هاي بد، يكي از طرفين قدرت را قبضه مي‌كند. اين كار را بيشتر شوهرها انجام مي‌دهند ولي گاهي بعضي از زن‌ها نيز چنين كاري مي‌كنند.


•    حل كردن اختلافات به كمك يكديگر: زن و شوهرها در ازدواج‌هاي موفق با هم مشكلات را حل مي‌كنند و در هنگام بروز اختلاف، هيجان‌شان را كنترل و با هم مصالحه مي‌كنند.

 

در مورد تجرد هم افسانه‌هاي زيادي وجود دارد، از «مجرد پر شور و حال» تا «مجرد نااميد، تنها و خودكشي‌گرا». اما اكثر مجردها در حد وسط اين دو نگرش افراطي قرار دارند. نكات مثبت تجرد عبارت است از فرصت تصميم‌گيري درباره زندگي، فرصت جمع آوري امكانات لازم براي رسيدن به هدف‌ها، آزادي در تصميم‌گيري و داشتن برنامه شخصي و پيگيري علايق شخصي، فرصت داشتن براي ديدن جاهاي جديد و آزمودن چيزهاي تازه و داشتن حريم و خلوت خصوصي. مشكلات مجردها نيز محروم بودن از روابط صميمي، احساس تنهايي و احساس انگشت‌نما بودن در جامعه ازدواج‌گرا است. صدور حكم كلي در مورد مجردها دشوار است. برخي از مجردها، مجرد ماندن را ترجيح مي‌دهند و برخي، بالاخره ازدواج مي‌كنند.

 

عده‌اي هم زندگي مشترك بدون ازدواج (chohabition) را به عنوان حد وسط ازدواج و تجرد انتخاب مي‌كنند كه در آن طرفين با هم ازدواج نمي‌كنند ولي رابطه جنسي دارند. در سال 2000 تقريباً 7 درصد زوج‌هاي آمريكايي به اين صورت با هم زندگي مي‌كردند كه 25 درصدشان 19 تا 24 ساله بودند و 42 درصدشان 25 تا 29 ساله. اما اين نوع زندگي‌هاي مشترك غالباً عمر كوتاهي دارند و يك سوم آن‌ها يك سال هم دوام نمي‌يابند. سؤال مهمي كه در مورد زندگي مشترك بدون ازدواج مطرح شده اين است كه آيا اين زندگي‌هاي مشترك موفقيت در پي دارد يا خير. همبستگي‌ها كه مي‌گويد «احتمالاً نه». زن و شوهرهايي كه پيش از ازدواج‌شان چنين زندگي مشتركي دارند در ازدواج‌شان با هم احساس شادي كمتري مي‌كنند و بيشتر از زوج‌هاي معمولي احتمال دارد از هم جدا شوند


 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی ازدواج , ,
:: بازدید از این مطلب : 417
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Admin

 

بر اساس مطالعات انجام شده در دانشگاه ميشيگان، اكثر مردان در روابطشان براي رسيدن به خوشي و لذت بسيار راحت‌تر عمل مي‌كنند، و حتي با بالا رفتن سن پخته‌تر نيز مي‌شوند

 

 

محققان دانشگاه ميشيگان به طور جداگانه از زن و شوهرهايي كه ده سال مشغول بازي جنگ و صلح زناشويي هستند مصاحبه‌اي به عمل آورده‌اند. موضوعاتي از قبيل چقدر حمايت، احترام، اطمينان و اعتماد بين آن‌ها بوده مورد پرسش قرار مي‌گيرد. سپس داوطلبين به سؤالاتي از قبيل "آيا از زندگي زناشويي‌تان راضي هستيد؟ آيا از ازدواجتان راضي هستيد؟" پاسخ مي‌دهند.

احساس رضايت مردها از ازدواجشان ربطي به در نظر گرفتن چگونگي رفتار با همسرشان ندارد. بر طبق گزارش‌هاي دكتر ليندا، روان‌شناس دانشگاه ميشيگان، در مقابل ارزيابي زن چه از نظر خشنودي شخصي و يا رضايت از رابطه با شوهرش، ارتباط تنگاتنگي با ادراك او از حمايتي زناشويي‌اش دارد.


به بيان ديگر خشنودي او زماني است كه از حمايتي صميمانه برخوردار شود، اختلاف جنسي بسيار چشمگير است به‌طوري كه خود وضعيت تأهل است كه براي مردان مهم‌ترين عامل محسوب مي‌شود.

داده‌ها و اطلاعات در زوج‌هاي مسن‌تر چشمگيرتر است. مردان مسن‌تر خواهان حمايت هستند و بعد از 40 سال زندگي زناشويي به راحتي مي‌پذيرند كه همسرشان نقش مادر را براي آنان بازي كند.

 

تحقيقات نشان داده است كه مردان متأهل به نسبت برادران مجردشان سلامت‌تر و خوشحال‌ترند.
دكتر سي گليك، پا را از اين هم فراتر گذاشته و مي‌گويد: منفعت تأهل سودش به دليل شرايط ارايه بقا و نسل مردان 2 برابر زنان است.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی ازدواج , ,
:: بازدید از این مطلب : 363
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد