آيا آنچه خرافات ميناميم، مذهب ديگران نيست؟ خرافات، پيشگويي و مذهب، سه مقولهاي هستند كه در يك نقطه با هم برخورد ميكنند و ما نه تنها در درك معني دروني آنها، بلكه بيشتر در درك منطقي تجربياتي كه در پس هر كلمه پنهان است، مشكل داريم. از ميان اين سه مقوله، امروز خرافات به نظر بيشتر مردم واقعاً تحقيرآميز است و آن را مانند فرقه و مسلك، نوعي قضاوت درباره ارزشها ميدانند. به نظر برخي ديگر، خرافات و پيشگويي اگر توصيفي از يك مسئله مذهبي و يا حتي فرهنگي باشد، نوعي منبع درآمد است و در اين مورد، پيشگويي هم به اندازه خرافات بر مذهب فشار ميآورد تا آنجا كه مربوط به عقل دكارتي ميشود (عقلي كه دكارت درباره آن سخن گفته) ميتوان از خرافات و پيشگويي كه از امور دنياي غيرمادي هستند سخن گفت.
در طول تاريخ بشر، جوامعي كه به خرافات عمل ميكردند، شناخته شدهاند و بدون شك ميتوان گفت خرافات و پيشگويي در ساخت دنياي مدرن غرب نيز سهيم است و آنچنان در حاشيه نيست، هنگامي كه از آنها استفاده ميكنيم نيازي نيست براي درك آنها به ذهنمان فشار بياوريم. اگر رسانهها، انعكاس زندگي اجتماعي ما هستند، براي درك اهميت موضوعي، كافي است در اينترنت جستوجو كنيد؛ خواهيد ديد اغلب روزنامههاي دنيا، از روزنامههاي مهم گرفته، تا نشريههاي پيش پا افتاده، ستوني را به طالعبيني اختصاص دادهاند. با نگاه به علوم و تكنولوژيهاي پيشرفتهاي كه سراغ داريم، به نظر ميرسد خرافات، داراي يك ساختار ويژه است و اين سوءظن را ايجاد ميكند كه علمي است كه با تمام علوم بشر تفاوت دارد و حتي براي بعضي، برتر از علوم دانشگاهي است. چگونه ميتوان اين جذابيتي را كه چندان هم تازگي ندارد و اين سير قهقرايي پيشگويي و خرافات را كه در جوامع مدرن امروز هم وجود دارد، توضيح دارد؟ آيا ميتوان گفت اين نوعي بازگشت غيرعاقلانه به عقب است؟
اما در اين باره، بيشتر بايد از باورهايي سخن گفت كه تاكنون بر آنها سرپوش گذاشته شده است و به نظر ميرسد بدون هيچ خجالتي ميتوان آنها را حتي نزد دانشمندان بيان كرد. تا گذشتهاي نزديك، در بحثهاي رسمي و علمي دانشگاه، دولت و نيز مذاهب نوپا و تازه شكل گرفته و با مُهرهايي وجود داشت كه در آن نوعي قهقرايي و حركت به عقب ديده شد و از زمان شروع اين باورها كه به موازات مذهب و يا بر ضد مذهب حركت كردند، ميتوان گفت خرافات و پيشگويي بر پايه مذهبي بنا نهاده شدهاند، به طوري كه گفته ميشود، برخي خرافات «هم رديف اعتقادت مسيحيان» است. بسيار واضح است كه مسيحيت، هميشه تلاش داشت ريشه خرافات را بخشكاند، اما هرگز موفق نشد و پيشگويي، خرافات و مذهب، هر يك در زمان مقرر، همواره به نگرانيهاي كوچك و بزرگ هر برهه از زمان پاسخ ميگويند.
واژه Superstition (خرافات) نيز مانند ريشه لاتين آن از فعل قديمي Superstitare گرفته شده كه از دو جزء Super و Stare تشكيل شده، كه در واقع نشان دهنده جذب حمايت خدايان بوده است. پيشگويي نيز، گونهاي تسلط به امور پنداشته ميشود كه به وسيله گروه محدودي از متخصصان اين فن، كه تحت حمايت خدايان بوده و صاحب نيرويي رؤيتناپذيرند، انجام ميشود.
به نظر من خرافات و پيشگويي در هر زماني به ويژه در عصر مدرنيته پيشرفته امروز، بيشتر جنبه تفنني داشته است و اين مسئله به انسان اجازه ميدهد از يك دنياي بسيار منظم و دنيايي كه تمام راهحلها و تكنيكها را به خدمت گرفته، خارج شود. در حقيقت ميتوان گفت خرافات و پيشگويي اين آخرين دستاويز و راه گريز بشراست. همين موضوع، سبب ميشود نوعي تفكر درباره برخي ابعاد خرافات و پيشگويي نزد بعضي اشخاصي كه الهيات ميخواندند، ايجاد شود كه در بعضي آثار نيز آورده شده است. ژانك لود بروتن، در اولين مقاله نشان داد چگونه خرافات موجب ميشود مردم از يك متن مذهبي، تفاسير مثبت و منفي گوناگوني داشته باشند و همين موضوع، باعث ميشود اينگونه تصور شود كه خرافات نوعي «مذهب منحرف شده» است. ميكائيل لاليبرته مورخ معتقد است در قرن وسطي، مذهب عامه و خرافات با هم در ارتباط بودهاند.
پيتروبولگيوني نيز به اين نتيجه رسيد كه پيشگويي در قرون وسطي و در ميان روستاييان سادهانگار وجود داشته است، او ثابت كرد كه در آن دوره، كليساي كاتوليك براي مبارزه با پيشگويي با مشكلات زيادي روبهرو بوده است. خرافات و سحر و جادو در عصر مدرنيته سبب شد سوفي ترامبلي با برخي مخالفتهايي كه عليه تفكر الهي ـ كه به جادو و خرافات نسبت داده ميشد ـ به مبارزه برخيزد.
سرانجام سنت كريستين جرمن، در مقالهاي تحقيقي از ما ميخواهد متوجه بُعد شاعرانه پيشگويي باشيم و درباره آن تحقيق كنيم و نيز بعد رواني آن را كه بر نگرانيهاي ناشي از بياطميناني چيره ميشود، بشناسيم. آيا نشانههاي برخي مسائل مربوط به روم باستان كه در اذهان عمومي نقش ميبندد، در مذهب مسيحيت و به ويژه در عصر ما به چشم نميخورد؟
براي خواندن و يادگيري به روش علمي، روانشناسان يادگيري سيستمهاي مختلفي را ارائه دادهاند. از جمله PQ6R و PQRSTC. مراحل سيستم PQRSTC تا حدودي شبيه به سيستم PQ6R است. اما با اين وجود، بهطور مختصر به توضيح مراحل اين سيستم ميپردازيم:
پيشمطالعه (preview. P) هدف از انجام مرحلة پيشمطالعه، آشنا شدن با كتابي است كه ميخواهيد مطالعه كنيد. اگر كتاب مورد نظر، جديد باشد و براي اولين بار، قصد مطالعه آن را داشته باشيد، لازم است كه ابتدا با مشخصات كتاب و موضوع آن، تا حدودي آشنا شويد. منظور از مشخصات كتاب، نام آن، نام نويسنده و مترجم، تاريخ نشر، نوبت چاپ و مانند اينهاست. كسب چنين اطلاعاتي شايد در مورد يك كتاب درسي دبيرستان، چندان مهم نباشد (زيرا كتابهاي درسي مدرسه، توسط دانشآموزان انتخاب نميشود). اما براي يك دانشجو و يا كسي كه مطالعة آزاد دارد، دانستن چنين اطلاعاتي بسيار ضروري و بااهميت است. در اين مرحله، لازم است كه هدف خود را از مطالعه، كتاب بدانيد. هدف از مطالعه ميتواند كسب يك سري اطلاعات عمومي، آماده شدن براي يك امتحان پايان دوره تحصيلي، آمادگي براي كنكور و اهداف مشابه باشد. كه بهطور طبيعي آماده شدن براي هر نوع از اين امتحانها و مطالعه در جهت هر يك از اين اهداف، سرعتهاي مطالعة متفاوت و تأكيد بر روي قسمتهاي مختلف موضوع را ميطلبد.
تعيين هدف از مطالعه:به شما كمك ميكند تا مطالعة خود را با سرعت مناسب انجام دهيد و با توجه به هدف، به نكاتي خاص در حين مطالعه توجه داشته باشيد (به عنوان مثال، يك داوطلب كنكور بايد به همه جزئيات توجه داشته باشد، ولي مطالعه با هدف افزايش اطلاعات عمومي، نياز به حفظ كردن همه جزئيات ندارد). علاوه بر دو مورد قبل، در مرحلة پيش از مطالعه بايد با سبك نگارش كتاب نيز آشنا شويد. ممكن است كتابي كه قصد مطالعه آن را داريد، موضوع بسيار سادهاي را با زباني بسيار پيچيده و سنگين شرح دهد و يا يك موضوع خيلي پيچيده را خيلي ساده بيان كند. به علاوه بسياري از كتابها، براي تفهيم بهتر مطالب و جلب توجه مطالعه كننده به بعضي نكات خاص، از شكل و تصوير، جدول و نمودار، پرسش، تمرين، خلاصه، جملاتي از بزرگان، آيات و احاديث (بسته به نوع كتاب) استفاده ميكنند كه توجه به اين بخشهاي كتاب در مرحلة پيشمطالعه، ضروري است، زيرا چنين مواردي، كار مطالعه را آسانتر ميكنند. بنابراين در مرحلة پيش مطالعه كتاب را بررسي كنيد و ببينيد كه آيا كتاب شما، از چنين تدابيري براي سادهتر كردن مطلب استفاده كرده است يا خير؟ سپس با بررسي فهرست كتاب مشخص كنيد كه كتاب مورد نظر از چند بخش تشكيل شده، چند صفحه دارد. عناوين بخشها را بخوانيد و به اين موضوع فكر كنيد كه نويسنده كتاب در مجموع قصد دارد چه موضوعاتي را به شما معرفي كند. براي مثال اگر كتاب شما يك كتاب زيستشناسي است، انجام مرحلة پيشمطالعه به شما كمك خواهد كرد كه بدانيد موضوع كتاب چيست و اين موضوع، در چند بخش و تحت چه عناويني بررسي ميشود (مثلاً دستگاههاي بدن انسان، موضوع كتاب است و در 5 بخش بررسي ميشود. اين 5، بخش عبارتند از: دستگاه عصبي، دستگاه گوارش و...) ببينيد كل كتاب، چند صفحه دارد و آيا تصاوير و شكلهاي متعددي در آن گنجانده شده است؟
پس از دريافت چنين اطلاعاتي يك فصل از كتاب را براي مطالعه انتخاب كنيد (اين انتخاب، قاعدتاً بايد فصل اول كتاب باشد، مگر آنكه تنها قصد مطالعه يك فصل خاص را داشته باشيد). فصل مورد نظر را بررسي كنيد و ببينيد كه چند صفحه دارد (براي تخمين زمان مورد نياز مطالعه) و عنوانهاي كوچكتر آن چيست؟ اگر مقدمه يا خلاصهاي در ابتدا يا انتهاي فصل وجود دارد آن را حتماً بخوانيد. مقدمه يا خلاصه، شما را با موضوع فصل آشنا ميكند. همچنين صورت پرسشنامه و تمرينها را هم مطالعه كنيد (هدف جواب دادن آنها نيست. وقتي هنوز خود مطلب را مطالعه نكردهايد، نميتوانيد به پرسشها و تمرينها پاسخ دهيد.) بلكه هدف، آشنايي اوليه با كتاب است. شكلها، عكسها، نمودارها و جدولهاي موجود در بخش مورد نظر را بيابيد و به آنها توجه كنيد. اگر كتابي كه مطالعه ميكنيد، جديد نيست و قبلاً هم آن را مطالعه كردهايد، نيازي به آشنا شدن با مشخصات كلي كتاب نيست. اما آشنا شدن با فصل مورد مطالعه، حتي اگر بخواهيد براي دهمين بار آن را بخوانيد، لازم و ضروري است. در پايان مرحلة پيشمطالعه، شما بايد جواب چند سؤال را براي خود مشخص كرده باشيد.
اين چند سؤال عبارتند از:
1. چه ميخواهم بخوانم؟ (موضوع كتاب و فصل مورد مطالعه چيست؟)
2. چرا ميخواهم بخوانم؟ (هدف از مطالعه چيست؟)
3. چقدر ميخواهم بخوانم؟ (مقدار مطلب، چقدر است و اين مقدار چقدر زمان نياز دارد؟) نكته: اگرچه توضيح در مورد پيشمطالعه تا حدودي طولاني است، اما اجراي عملي آن نبايد زمان زيادي بگيرد. كافي است روي جلد كتاب، صفحه اول (شناسنامه كتاب) و فهرست آن را بخوانيد و يكبار، كل كتاب و فصل مورد مطالعه را ورق بزنيد. بهراحتي پاسخ سه سؤال فوق را خواهيد يافت.
سؤالگذاري (Question. Q) پس از انجام مرحلة اول و آشنايي نسبي با موضوع مورد مطالعه، در مرحلة دوم، سؤالاتي را كه در رابطه با آن موضوع، به ذهنتان ميرسد، يادداشت كنيد. آشنايي با موضوع در مرحلة اول، قطعاً شما را كنجكاو كرده است كه اطلاعاتي بيشتر راجع به آن كسب كنيد. به عنوان مثال، اگر كتاب مورد مطالعه شما درباره زندگي ابنسينا باشد، آنگاه ممكن است دلتان بخواهد بدانيد كه اسم اصلي بوعليسينا چه بوده است؟ نام پدرش چه بوده؟ زادگاه او در كجا بوده، چند سال زندگي كرده، چه كتابهايي نوشته است و... اين قبيل سؤالها مانند سؤالهاي يك طفل كنجكاوست كه هيچچيز نميداند اما مرتب ميپرسد و از طريق پرسشهاي خود مرتب ميآموزد. اغلب دانشآموزان، تنها با سؤال پس از مطالعه آشنا هستند. هنگامي كه مطلب را خوب مطالعه كردهاند، سؤالهاي كتاب و يا معلم را پاسخ ميدهند و خود را امتحان ميكنند. اما مرحلة سؤالگذاري در حالي است كه شما هنوز مطلب را نخواندهايد و تنها ميدانيد موضوع آن چيست و در چه مورد است. چنين سؤالهايي با اين هدف مطرح ميشود كه حس كنجكاوي شما را تحريك نموده موجب ميشوند كه در مرحلة بعد كه قصد مطالعه متن اصلي كتاب را داريد به دنبال پاسخ سؤالهايتان باشيد و از اين طريق به هنگام مطالعه، تمركز حواس بهتري داشته باشيد. بنابراين، در مرحلة دوم حداقل 5 سؤال در رابطه با موضوع بنويسيد (پاسخ اين سؤالها ممكن است در كتاب باشد يا نباشد. اين مهم نيست. مهم آن است كه شما به دنبال پاسخ باشيد). اين سؤالها، ممكن است سؤالهايي باشند كه از كنجكاوي شما سرچشمه گرفته يا با توجه به عناوين كتاب و پرسشهاي آن انتخاب شدهاند. نكته: دو مرحلة اول و دوم، با هدف آشنايي با مطلب و ايجاد كنجكاوي علاقه و تمركز حواس در مطالعهكننده انجام ميشوند.
خواندن و يادداشتبرداري (Read and Record. R) پس از انجام دو مرحلة اول و دوم، تمركز حواس مناسبي خواهيد داشت تا مطالعه متن اصلي كتاب و فصل مورد نظر را شروع كنيد. در اين مرحله، از ابتداي فصل مورد نظر شروع به مطالعه نماييد و در حين مطالعه به چند نكته، توجه داشته باشيد. نخست اينكه سرعت مطالعهاي مناسب با توجه به هدف خود از مطالعه و نوع متن انتخاب كنيد. سعي كنيد كه با حداكثر سرعتي كه مطلب را درك ميكنيد بخوانيد نه با حداقل آن. اين مطالعه را با هدف دريافت كليات مطلب و چارچوب اصلي موضوع، انجام دهيد و خود را خيلي درگير جزئياتي مانند اسامي و تاريخها ننماييد. فرمولها و رابطهها را بفهميد، ولي حفظ آنها را به مراحل بعد واگذار كنيد.
دوم اينكه در حين مطالعه هر جا نكتة مهمي را فهميديد، بلافاصله آن را يادداشت كنيد. از يادداشت كردن موارد كماهميت، بپرهيزيد و يادداشت كردن را به تعويق نيندازيد (بلافاصله يادداشت كنيد). يادداشتهاي شما، بايد تا حد امكان خلاصه و كليدي باشند. به همين جهت در حين يادداشتبرداري مدام از خود بپرسيد كه آيا اين مطلب، مهم است يا كماهميت؟ چگونه ميتوانم آن را خلاصهتر بنويسم؟ آيا نوشتن اين نكته ضروري است و اگر آن را ننويسم فراموش نميكنم؟ يادداشت كردن مطلب، بايد حتماً به صورت كلمات كليدي باشد. هرگز مطالب مهم را جملهوار يادداشت نكنيد. همانگونه كه به هنگام كار با كامپيوتر يك رمز كوتاه و مختصر به آن ميدهيد و آن، اطلاعات زيادي را به شما پس ميدهد، كلمات كليدي هم، بايد به همين ترتيب عمل كنند، مختصر باشند و در عين حال مهمترين و اصليترين كلمات متن باشند كه مفهوم اصلي مطلب را به دوش ميكشند.
همچنين كلمات كليدي بايد بتوانند در به خاطر آوردن مفهوم اصلي مطلب، به شما كمك كنند. يعني ديدن آنها، مفهوم مطلب (منظور عين مطلب به صورت كلمه به كلمه نيست) را به خاطر شما بياورد. نكتة سوم كه در حين خواندن متن بايد به آن توجه داشته باشيد آن است كه چنانچه قسمتي از مطلب نامفهوم بود و نتوانستيد آن را درك كنيد، بلافاصله دوبارهخواني نكنيد. كمي مطالعه را ادامه بدهيد، به احتمال زياد ادامه مطلب را خواهيد فهميد. آنچه نفهميدهايد يا مهم است و يا كماهميت. اگر مهم باشد حتماً در ادامة مطلب نيز بررسي و تشريح خواهد شد و نيازي به برگشتن روي آن و خواندن دوباره آن نيست و اگر كماهميت باشد واضح است كه نيازي به دوبارهخواني ندارد. با اين وجود، در كنار چنين مطلبي علامت سؤال بگذاريد كه در مراحل بعدي دوباره آن را بخوانيد (دوبارهخواني سريع و بلافاصله از آن جهت نهي ميشود كه سرعت مطالعه شما را كاهش ميدهد و سررشته مطلب را از دستتان خارج ميكند و به اين ترتيب تمركز حواس شما به هم ميخورد). تنها در يك صورت مجاز هستيد كه مطلبي را در همين مرحله، دوباره بخوانيد و آن زماني است كه نفهميدن يك قسمت از موضوع موجب كاهش يا عدم درك شما از قسمتهاي بعدي ميشود. در چنين وضعيتي به عقب برگرديد و آنچه را كه نفهميدهايد، دوباره بخوانيد.
تفكر و به خود پس دادن (Self – recitation. S) در اين مرحله، دربارة آنچه خواندهايد يا يادداشت كردهايد، عميقاً بينديشيد. به كلمات كليدي كه يادداشت كردهايد، نگاه كنيد و سعي كنيد مطالب خوانده شده را به كمك آنها به خاطر بياوريد. به روابط بين نكات مختلف و نتيجه كلي حاصل از موضوع فكر كنيد. تا حد امكان سعي كنيد كه يك تصوير واضح و روشن از مطالبي كه خواندهايد در ذهن خود بيافرينيد. هر چقدر مدت زمان بيشتري به اين مرحله اختصاص دهيد، يادگيري خود را عميقتر ساختهايد. چنانچه مطلبي هنوز برايتان گنگ است، دوباره آن را بخوانيد. توجه بيشتر، داشته باشيد تا اينبار آن را بفهميد. اگر نكتهاي مهم در اين قسمت، وجود دارد آن را يادداشت كنيد. كلمات كليدي خود را تكميل كنيد و آنها را در يك طرح شبكهاي مغز جا دهيد. هر طرح شبكهاي مغز يك مركز دارد كه در اين مركز، موضوع اصلي بحث را يادداشت ميكنيد. به عنوان مثال اگر تاريخ ميخوانيد و موضوع درس، پادشاهي آقامحمدخان قاجار است، در مركز طرح شبكهاي، نام آقامحمدخان را بنويسيد. بهعلاوه، هر طرح شبكهاي تعدادي شاخه نيز دارد كه نكات اصلي و فرعي مربوط به مطلب، در آن نوشته ميشود. نكات اصلي بهطور مستقيم به مركز طرح، وصل ميشوند. ولي نكات فرعي ارتباط مستقيم ندارند و از طريق يك نكتة اصلي به مركز طرح مرتبط ميشوند. به موارد زير در كشيدن طرح شبكهاي مغز توجه كنيد: ـ طرحهايتان را منظم بكشيد. هميشه اولين نكته را از يكجا شروع كنيد و نكات اصلي را در كادر قرار دهيد. منظم بودن طرحها، مرور آنها را سادهتر ميكند. ـ از رنگهاي مختلف در نوشتن نكات بااهميت و يا نكاتي كه بيشتر احتمال فراموش شدنشان را ميدهيد، استفاده كنيد. ـ طرحهايتان را خيلي شلوغ نكنيد. اگر مطلبي كه مطالعه ميكنيد، نكات اصلي و فرعي زيادي دارد، آن را بر روي دو طرح شبكهاي جاي دهيد. ـ مطالب را آنگونه روي طرحها سازماندهي كنيد كه خودتان فهميدهايد. درواقع درك خود را از مطلب روي طرح شبكهاي مغز منتقل كنيد. چنانچه نكتههاي يادداشت شده با هم ارتباط دارند، مثلاًً اگر از دو نكته، نتيجهاي خاص حاصل شود و يا يك نكته وابسته به نكته ديگري باشد، اين ارتباط و وابستگي را حتماً روي طرح نشان دهيد. (به راحتي ميتوانيد دو نكته را با يك خط به هم وصل كنيد و ارتباط آنها را نشان دهيد.) ـ تعداد نكات اصلي وصل شده به مركز طرح و تعداد نكات فرعي متصل به آنها، محدود نيست و كاملاً وابسته به نوع مطلب است. مثلاً اگر از يك كتاب زيستشناسي يادداشتبرداري ميكنيد، تعداد نكات اصلي و فرعي نسبت به يادداشتي كه از يك كتاب بينش اسلامي تهيه ميكنيد، خيلي بيشتر خواهند بود. ـ در آخر، يكبار ديگر يادداشتهايتان را بررسي كنيد و چنانچه نياز به اصلاح دارند و يا بايد تكميل شوند، اين كار را انجام دهيد. در اين مرحله، بعد از آنكه تفكري، عميق بر نكات كليدي داشتيد، قسمتهاي مبهم را دوباره خوانديد و به خوبي فرا گرفتيد و همچنين طرح شبكهاي را سازماندهي كرديد، بايد مطالب را با صداي بلند براي خود تعريف كنيد. به اين منظور، از يادداشتهايتان كمك بگيريد. به آنها نگاه كنيد و با توجه به كلمات كليدي يادداشت شده و ارتباط بين آنها، مطلب را تعريف كنيد. در اين مرحله، تعريفي كه از مطلب داريد بايد كامل و با ذكر همه جزئيات باشد. همانطور كه يك معلم، مطلبي را براي دانشآموزان توضيح ميدهد و يا همانطور كه يك دانشآموز مطلبي را براي دوست خود كه جلسه قبل از كلاس، غايب بوده است، توضيح ميدهد. به هنگام تعريف، به هيچوجه به كتاب مراجعه نكنيد، مگر آنكه بخشي از يادداشتهايتان گنگ باشد و به كمك آن نتوانيد مطلب را تعريف كنيد. در اين صورت، به كتاب مراجعه كنيد و يادداشتهايتان را تكميل يا اصلاح كنيد. جدولها و نمودارهاي موجود در كتاب را به دقت بررسي كنيد و چنانچه نكتهاي از آنها گرفته ميشود كه بايد روي طرحها بيايد، آن را يادداشت كنيد و يا آدرس جدول و نمودار را در زير طرح بنويسيد. خلاصه آنكه، اين مرحله بسيار مهم و حساس است و بايد متن را بهخوبي بياموزيد تا در مرحلة بعد بتوانيد از خود امتحان به عمل آوريد.
امتحان (Test. T) در اين مرحله، از خود امتحان به عمل آوريد. خود را ارزيابي كنيد. سؤالات آخر فصل را بخوانيد و به آنها پاسخ دهيد. از كلمات كليدي، سؤال طرح كنيد و خوب جواب آنها را بدهيد. تصور كنيد كه اگر معلم بوديد، چگونه سؤال طرح ميكرديد، به همان شكل عمل و سؤال طرح كنيد. سؤالات درسي سالهاي قبل آن معلم را پيدا كنيد و مانند آنها سؤال طرح كنيد. اين مرحله، مرحلة ارزيابي اطلاعات شماست. تا قبل از اين مرحله، شما درصدد يادگيري و تكميل اطلاعات خود بوديد، اما در اين مرحله، بايد دانستههاي خود را پس بدهيد. انجام اين مرحله، به شما ميگويد كه تا چه اندازه، موضوع مورد نظر را ياد گرفتهايد و آيا ميتوانيد از عهده امتحان برآييد يا خير؟ هر چه بيشتر سؤال طرح كنيد و بيشتر جواب آنها را بدهيد، دانستههاي خود را بهتر محك ميزنيد. سعي كنيد هم به صورت تستي و هم به صورت تشريحي از خود سؤال كنيم. اگر در جايي اشكال داشتيد، دوبار آن قسمت را بخوانيد تا مطمئن شويد كه ميتوانيد از عهدة سؤالات برآييد. خلاصه، اين مرحله، مرحلة امتحان و ارزيابي است و انجام آن به شما كمك ميكند تا خود براي امتحان اصلي آماده كنيد.
مطالعة مستمر (Continue. C) مرحلة آخر از مراحل سيستم PQRSTC، مرحلة مطالعة مستمر است. مطالعه مستمر يعني اينكه براي موفقيت تحصيلي، بايد بهطور مستمر مطالعه كرد و درس خواند. مراحل مطالعة مستمر خود شامل 3 اصل مهم است: ١. اصل يادگيري تدريجي ٢. اصل توزيع يادگيري ٣. اصل مرور فعال حال، به توضيح اين 3 اصل ميپردازيم:
اصل يادگيري تدريجي اصل يادگيري تدريجي، يعني آنكه بهتدريج و در طول سال تحصيلي درس بخوانيد، نه آنكه درسهاي خود را انباشته كنيد و بخواهيد در نزديكي امتحان و يا در شب امتحان بخوانيد براي آنكه در تحصيلات خويش موفق باشيد و مطالعهاي با بازده بالا داشته باشيد، بايد در طول سال تحصيلي درس بخوانيد و مطالعه درسهاي خود را موكول به شب امتحان نكنيد. دانشآموز يا دانشجوي موفق از اول سال تحصيلي، شروع به درس خواندن و يادگيري مطالب تدريس شده، ميكند و هيچگاه به اميد شب امتحان، درسهاي خود را انباشته نميكند. بنابراين، توصيه ميشود، از اول سال تحصيلي، همگام با كلاس و معلم پيش رويد و هر درسي كه داده ميشود، همان زمان، به يادگيري آن بپردازيد تا درسها، بهتر آموخته شوند.
اصول توزيع يادگيري اصل توزيع يادگيري، يعني آنكه زمانهاي مطالعه و يادگيري را بين دروس مختلف، توزيع و تقسيم كنيد و سعي نكنيد در يك زمان طولاني، فقط يك درس را مطالعه كنيد. به عبارت ديگر، تنوع آموزشي بهتر از تراكم آموزشي است. يعني اگر ميخواهيد ٤ كتاب را در ٤ روز بخوانيد، نبايد براي هر كتاب، يك روز وقت، در نظر بگيريد و هر روز فقط يك كتاب بخوانيد. بلكه بهتر آن است كه در هر روز، چهار كتاب را بخوانيد. به عبارتي ديگر، در هر چهار روز، هر چهار كتاب را بخوانيد (زمان مطالعه هر كتاب را كم كنيد تا بتوانيد هر روز، هر چهار كتاب مورد نظر را بخوانيد). توزيع يادگيري، نقشي بسيار مهم در يادگيري مطالب درسي دارد (كه متأسفانه دانشآموزان يا دانشجويان كمتر آن را رعايت ميكنند). اصولاً يادگيري با فاصله بهتر از يادگيري متراكم و فشرده است. مثلاً اگر ميخواهيد در هفته ١٢ ساعت، درس فيزيك بخوانيد، نبايد در دو روز و روزي ٦ ساعت بخوانيد، بلكه بهتر آن است كه در ٦ روز، روزي ٢ ساعت درس بخوانيد. با اين روش درس خواندن، ميزان يادگيري و بهخاطر سپاري اطلاعات، افزايش مييابد. بنابراين، زمان يادگيري را بين دروس مختلف، توزيع كنيد.
اصل مرور فعال: حتماً ميدانيد كه مرور و تكرار كردن درس، ميزان و زمان به خاطرسپاري اطلاعات در حافظه را قويتر و طولانيتر ميكند. اما اين اصل، ميگويد كه مروربايد فعال و صحيح باشد. يعني تنها مرور كردن كافي نيست، بلكه اين مرور بايد فعال، صحيح و طبق اصولي خاص باشد. بنابراين، براي يادگيري بهتر دروس، بايد مروري فعال و صحيح داشته باشيد. يعني از زمان يادگيري يك روز بعد، يك هفته بعد، يك ماه بعد و چهار ماه بعد، درسها را مرور كنيد و زمانهاي مرور را بهطور دقيق و فعال رعايت نماييد.
سلامتي خوب هم، مانند شادي و خوشبختي بستگي به ذهن دارد و به عبارت ديگر، بستگي به اين دارد كه چه نگرشي در سر داريد.
تصميم بگيريد و بخواهيد كه در تمام زندگي، سلامتي خوبي داشته باشيد و اين خواسته را به ذهن خود بدهيد. اين ذهنيت به شما امكان ميدهد به فعاليتهايي دست بزنيد كه جسم و ذهن سالم شما را امكانپذير سازد. فعاليتهايي نظير ورزش كردن، كتابهاي مؤثر و خواندن كتابهاي مفيد و خوردن غذاهاي سودمند. آنچه به واقع، سلامتي شما را افزايش ميدهد، پيامهاي ناخودآگاهي است كه همه روزه به ذهن خود مخابره ميكنيد. ثابت شده است كه با بهتر كردن سلامتي ذهن و نگرشهاي خود، ميتوانيد بر ميزان سلامتي خود بيفزاييد. انسانهاي شاد و مثبت تا حدود زيادي از سلامتي خوبي دارند. زيرا ذهن خود را با افكاري پر ميكنند كه اندورفين (يك ماده شيميايي) را در آنها توليد ميكند و اين سلامتي را افزايش ميدهد. برعكس، افكار و احساسات منفي در بدن انسان، توليد سم ميكند كه براي سلامتي انسان مضر است. به خاطر داشته باشيد كه در هر شرايط، ذهن قدرتمندتر از جسم است.
درنهايت بدن ابزار ذهن است كه فرمانهاي آن را به مرحله اجرا درميآورد. بهطور منظم، به ذهن خود پيامهاي مثبتي را ارائه كنيد كه ميل شما را به داشتن جسمي سالم، مورد تأكيد قرار دهد. به خود تلقين كنيد كه به اين خواسته خود ميرسيد.
هميشه انتظار داشته باشيد كه در پي هر بيماري، به شادابي برسيد. و انتظار بهبودي را داشته باشيد و هرگز به خود و ديگران نگوييد «من هميشه حالم بد است.» هرگز اجازه ندهيد مقالاتي كه روزنامهها و مجلات درباره سرطان، ايدز، بيماريهاي قلبي، هپاتيت و غيره مينويسند سببي باشند كه احساس كنيد اين بيماريها شما را نيز در بر گرفته است. چه بهتر كه از خواندن اين مقالات بهطور كامل صرف نظر كنيد. هر چه در اين باره كمتر بدانيد بهتر است، زيرا ممكن است ذهن شما، نشانههايي را تصور كند كه وجود خارجي ندارد.
بهطور مكرر، اين تصديقهاي مثبت را به خود بگوييد و جسم خود را براي سالم بودن سفار دهيد. قول ميدهم كه بدن شما، به حرف شما گوش ميدهد و از ذهنتان اطاعت ميكند
:: موضوعات مرتبط:
روانشناسی سلامت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 369
وقتي بيخوابي به سراغ كسي ميرود، فرد توانايي خوابيدن ندارد و يا اگر بخوابد بعد از مدت كوتاهي بيدار ميشود، در حقيقت خواب او عمق و انسجام لازم را ندارد. شخص بيخواب از اينكه نميتواند چشمهايش را بيش از چند دقيقه بسته نگاه دارد، يا ذهن و فكر خود را ريلكس و آرام نگاه دارد، شكايت ميكند.
عوامل بيخوابي عموماً؛ ترس، اضطراب، هيجان، مصرف دارو، مصرف داروهاي گياهي و مصرف نوشيدنيهاي حاوي كافئين، فعاليت زياد و درد، گزارش شده است. بيخوابي به سه نوع تقسيم ميشود. بيخوابي گذرا، كوتاهمدت و مزمن. بيخوابي گذرا معمولاً از يك شب تا چند هفته طول ميكشد. بيشتر مردم اين نوع از بيخوابي را به دلايل مختلفي از قبيل اضطراب يا هيجان تجربه كردهاند. بيخوابي كوتاهمدت، عموماً سه هفته تا ٦ ماه ادامه دارد و در حالت مزمن، بيمار بيوقفه در مدتزمان بسيار زيادي گرفتار بيخوابي ميشود. بيخوابي در بعضي مواقع به مصرف دارو يا عوامل محيطي و بيروني ارتباط دارد و در برخي موارد به عواملي دروني مرتبط است.
تأخير عملكرد سندرم خواب، يكي از عواملي است كه موجب بروز اختلال و بينظمي در خواب شبانه ميشود. افرادي كه به سبب كارشان به مناطق مختلف در نصفالنهارهاي دور سفر ميكنند، به دليل تغيير در ساعت طلوع خورشيد و عدم هماهنگي اعضاي دروني و ساعت آن مناطق دچار اين نوع از بيخوابي ميشوند. پاراسومنيا يكي از ناهنجاريهاي خواب است كه به شكل كابوس، رفتارهاي خشونتآميز و راه رفتن در خواب بروز ميكند.
بيماري ريفلاكس نيز يكي ديگر از عواملي است كه موجب بر هم زدن خواب شبانه افراد ميشود. در اين بيماري، فرد به دليل احساس ناخوشايند بالا آمدن اسيد معده به سمت حلق و دهان، از خواب بيدار ميشود، اين مورد نيز جزو يكي از ناهنجاريهاي زمان خواب محسوب ميشود.
ديوانگي يا جنون خفيف نيز از جمله عوامل مختلكننده خواب است. اصولاً فرد مبتلا به جنون نسبت به افراد سالم، كمتر احتياج به خوابيدن دارد. و دقيقاً همين كمخوابي موجب شدت يافتن جنون و ديوانگي در اين افراد ميشود. متأسفانه، كمخوابي در افرادي كه دچار جنون خفيف هستند منجر به ديوانگي مانيا – ميشود. مصرف مواد محركي از قبيل كافئين، نيكوتين، شكر و داروها از جمله عواملي هستند كه موجب بروز بيخوابي ميشوند.
عدم انجام تمرينات ورزشي در طول روز نيز به بروز بيخوابي كمك ميكنند، زيرا اگر فرد در طول روز نيز تمرينات ورزشي مناسب داشته باشد، انرژي قابل ملاحظهاي را ميسوزاند و راحتتر به استقبال خواب شبانه ميرود. درد، يكي ديگر از عواملي است كه موجب بروز بيخوابي ميشود و بهترين راهحل، تلاش براي تسكين درد و برطرف كردن آن است.
عوارض جانبي برخي داروها نيز موجب بروز بيخوابي افراد ميشود، همچنين استرس، تغييرات بارز احساسي، بيماريهاي جسمي و روحي، آلرژي و عدم رعايت بهداشت خواب نيز به بروز اين بيماري كمك ميكند.
روشهاي مكمل درمان بيخوابي در بسياري از موارد، بيخوابي به دليل وجود بيماريهاي جسماني و روحي در افراد ايجاد ميشد. در اين موارد، بهرهمندي از كمكهاي پزشكي و رواندرماني بسيار مؤثر است. تمامي داروهاي مسكن اين پتانسيل را دارند كه مصرف كننده را به خود وابسته كنند، به گونهاي كه مصرفكننده بدون آنها نميتواند بخوابد. برخي از داروهاي مسكن حاوي بنزوديازپام و مسكنهاي بدون آن ممكن است موجب بروز بيخوابي در مصرفكننده شوند.
بسياري از افرادي كه دچار بيخوابي هستند، از قرصهاي خواب و برخي از داروهاي مسكن استفاده ميكنند. داروهاي خوابآوري كه بيشتر در اين موارد تجويز ميشود، داروهاي حاوي بنزوديازپام شامل ديازپام، لورازپام، نيترازپام و... ميباشد، كه متأسفانه مصرف اين داروها اعتيادآور است، خصوصاً اگر در مدت زمان مصرف طولاني باشد.
داروهايي كه در آنها بنزوديازپام وجود ندارد، از جهت عوارض جانبي نسبت به داروهاي فوق سالمترند، اما به هر جهت تأثيراتي را از لحاظ جسمي و روحي بر فرد مصرفكننده خواهد داشت.
مصرف مقدار كمي از داروهاي ضدناهنجاري نيز در برخي موارد به بيماراني كه دچار بيخوابي هستند، توصيه ميشود كه موجب تسكين بيمار ميشود، اما تأثيرات سوء آن بر سيستم عصبي به حدي است، كه خاصيت آن را بيارزش ميكند و اما بسياري از افرادي كه گرفتار بيخوابي هستند، از گياهان دارويي مثل سنبلالطيب، بابونه، افيون و گل ساعتي براي درمان استفاده ميكنند. اثربخشي گياه سنبلالطيب در تحقيقات مختلفي به اثبات رسيده و در درمان اين بيماري بسيار مؤثر و كمككننده است.
برخي از شيوههاي طبيعي درمان بيخوابي مثل نوشيدن يك ليوان شير گرم قبل از فرا رسيدن زمان خواب، دوش آب گرم عصرگاهي، تمرينات ورزشي شديد به مدت نيم تا يك ساعت در روز به ويژه بعدازظهرها، ميل كردن ناهار مقوي و كامل و حذف شام و صرف غذاي مختصري در ميانوعده عصرانه، پرهيز از فعاليتهايي كه فكر و ذهن را درگير ميكنند از جمله مواردي است كه اكثر متخصصان درمانهاي طبيعي به افراد مبتلا به بيخوابي توصيه ميكنند.
طب سنتي چين نيز، درمانهاي متنوعي براي درمان بيخوابي دارد. يكي از شايعترين اين درمانها، طب سوزني است. رژيم غذايي مناسب، اصلاح شيوه زندگي، گياهدرماني و... از جمله تكنيكهايي هستند كه براي درمان بيخوابي استفاده ميشوند. البته استفاده از اين متد، هنوز به طور علمي اثبات نشده، اما افرادي كه از اين شيوهها استفاده ميكنند معتقدند كه اين نوع از درمان، باعث شكسته شدن دوره بيخوابيهاي شبانهشان شده، بدون آنكه آنها نيازي به مصرف مسكن و يا قرصهاي خوابآور داشته باشند.
عطردرماني، بهخصوص استفاده از روغن اسطوخودوس و ديگر روغنهاي آرامبخش نيز، براي درمان بيخوابي بسيار مناسباند.
در سنت بودا، به افرادي كه از بيخوابي و يا كابوسهاي شبانه رنج ميبرند توصيه ميشود تا خود را با مهرباني و محبت كردن، درمان كنند. اين تمرين، باعث به وجود آمدن احساس عشق و مهرباني در فرد ميشود كه درنهايت، منجر به آرامش روح و جسم او ميگردد. اين آرامش در حقيقت، تنه اصلي براي ايجاد آرامشي عميق، مثبت و انسجام بخشيدن به خواب است. البته در كنار اين روش، تصحيح شيوه نادرست زندگي و رژيم غذايي مناسب نيز به افراد، توصيه ميشود.
:: موضوعات مرتبط:
روانشناسی سلامت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 353
چه عوامل روانشناختي در بروز چاقي مؤثر است؟ گرچه عوامل فيزيولوژيك از قبيل فرآيند تنظيم چربي و ميزان سوخت و ساز از عوامل مهم در تعيين وزن بدن هستند، ترديدي نيست كه عوامل روانشناختي نظير يادگيري مشاهدهاي، استرس، حالات عاطفي و هيجاني نيز به چاقي كمك ميكند. تنها كافي است كه بررسي دقيقي روي آگهيهاي تبليغاتي تلويزيوني در مورد خوراكيها داشته باشيم و آنوقت مشخص ميشود كه بخش اعظم اين آگهيها به فستفود، مواد قندي، شيريني، چيپس، پفك و نوشابه مربوط است. شرايط و موقعيتها نيز نقش مهمي ايفا ميكنند. جشنهاي خانوادگي، تماشاي تلويزيون، بحث و گفتوگو و تنشهاي محيط كار، همه ميتوانند به زيادهخوري يا دور افتادن از رژيم منجر شوند. ميانوعدههاي برنامهريزي نشده، در دسترس بودن غذا نيز موجب چاقي ميشود. هيجانهاي منفي مثل افسردگي و اضطراب نيز ميتوانند به پرخوري كمك كنند. گاهي افراد در مقابل شادي، درد، اندوه، استرس، محروميت، تنهايي، ملالت، عصبانيت و يا ساير احساسها غذا را تسليبخش ميدانند خانوادهها در چاق شدن فرزندشان چه نقشي دارند؟ بدن ما، ماشين عجيبي است كه دقيقاً ميداند چهوقت هنگام خوردن است و چه موقعي بايد به آن پايان داد، اما برخي عوامل اين مكانيسم را دستخوش تغيير ميسازند، ضمناً اين جملهها به گوشتان آشناست: «بشقاب غذاي خود را تمام كن! مردم بيچارهاي وجود دارند كه چيزي براي خوردن ندارند» يا «قبل از شام چيزي نخور اشتهايت كور ميشود...» يعني شايد هنگامي كه فرد، اشتهايي به خوردن ندارد با گفتن اين جمله كه بشقاب غذاي خود را تمام كن، وي را به سمت پرخوري سوق ميدهيم. اين امر باعث ميشود فرد نتواند رفتار خوردن را متوقف كند و تا مثلاً بسته چيپس را تمام نكند از خوردن دست نميكشد. استفاده از اطلاعات روانشناسي هم ميتواند در برطرف كردن چاقي سهم مهمي داشته باشد؟ بله؛ پژوهشها نشان ميدهد كه با آموختن روشهاي روانشناسي از قبيل روشهاي وانهادگي، تنآرامي و عادت به جايگزيني اين روشها جهت كنترل احساسات منفي در ٧٠ درصد موارد كاهش چشمگيري در وزن و اصلاح الگوهاي تغذيهاي و در باقي موارد، حداقل رضايت از خود بهوجود ميآيد. آيا انتظارات هم در چاقي نقش دارند؟ به نظر ميرسد نقش انتظارات هم در چاقي مهم است. در آزمايش كودكان چاق و معمولي حق داشتند روزي يك بستني بخورند. اين روند به مدت دو هفته ادامه داشت. پس از آن اعلام شد كه بنا به دلايل منفي دستگاه بستنيساز خراب است. اول آنكه كودكان چاق، بيشتر از كودكان طبيعي نسبت به اين امر واكنش منفي مثل غرولند كردن و شكايت كردن نشان دادند. ثانياً وقتي اعلام شد كه عيب دستگاهها برطرف شده، كودكان معمولي تقاضاي بستني روزانه خود را كردند، در حالي كه كودكان چاق مدعي دريافت بستنيهاي اين ايام اخير هم بودند و بعضاً قهر هم ميكردند!
:: موضوعات مرتبط:
روانشناسی سلامت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 486